اشعار فریدریش هولدرلین

  1. د

    شعر اشعار فریدریش هولدرلین

    کجایی تو، جوان واره! که ام هماره، صبحدمان، بگاه، میخیزانی؛ کجایی تو، فروغ! دل بیدارست، لیک میگیرد و نگاه میدارد شب ام هماره به سِحری قدسی. وقتی، نزدیکای پگاه، خوشدارانه، پای تپه چشم در راه تو میافشردم، و هیچ گاه نه بی هوده! هیچ گاه فریبای من نبود، ای مهر،...
عقب
بالا پایین