حکایت باران بی امان است
این گونه که من
دوستت می دارم
شوریده وار و پریشان
بر خزه ها و خیزاب ها
به بیراهه و راهها تاختن
بی تاب، بی قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار است
این گونه که من دوستت می دارم
دانلود
نیستش
نمیدونم کجاست چه میکنه
ولی میدونم که ندارمش
هیچوقت نخواستم که تورو با چشمات بیاد بیارم
نمیخواستم که تورو تو گم ترین آرزوهام ببینم
نمیخواستم که بیتو به دیوارا بگم که هنوزم دوست دارم
آخه تو هول و ولای پریشونی و تورو نداشتن
تو گیر و دار ای بابا دل تو هیچ حال اون خوش
ای بی مروت
دیگه دلی میمونه...