ورود برای عموم آزاد است
همراه شما هستیم با سری هشتم تمرین نویسندگی؛
اگر قرار بود داستانی بنویسی که شخصیت اصلی از تلاش کردن و نرسیدن و موفق نشدن خستهست،
داستانت رو با چه جملهای شروع میکردی؟
212- نذارید کارآگاه، سرنخهایی رد که خواننده نمیبینه، ببینه.?
خوانندهها از داستانهای معماییای که به عمد از چیزی طفره میرن یا نکتهای رو قایم میکنن خوششون نمیاد.
مثال:
دستش را زیر تختخواب زد و چیزی را که آن زیر حس کرد در جیب خود گذاشت.❌
دستش را زیر تختخواب برد. گوشی موبایلی را که پیدا...
تو گرچه تکیه گاه منی، اما خود، در تنهایی، ساقه ی باریک یک گل مینایی. مگذار حتی نسیم یک اضطراب، این ساقه ی نازک را مختصری خم کند. شکستن تو، درهم شکستن من است.
?نادر ابراهیمی
بسمه تعالی
ادبیات جنایی همواره طرفداران خاص خود را داشته است. عدهای بر این باورند که مطالعهی داستانهای جنایی ملزم بهرهی هوشی بالاییست و اگر مطالعهی این نوع داستانها چنین طلب کند، پس تصور کنید که نگارششان به چه دقت و تمرکزی احتیاج دارد! یکی از نویسندگان نوکار و سختکوش این عرصه جناب آقای...