داستانک تخیلی

  1. M

    در حال تایپ گورستان گرونوبل | MahsaMHPمهسامیر‌حسن‌پور

    - هنوز اخراج نشدی! پس بی‌چون و چرا انجام بده. دلیلی برای ایستادن نداشت، بازویش را از دستش بیرون کشاند و به بیرون از کارخانه قدم برداشت؛ پاهایش تحمل وزنش را نداشتند و معده درد، طاقتش را طاق کرد. ریموت را فشرد و خودش را روی صندلی رها کرد. بطری آب را از صندلی کنارش برداشت و نوشید. خودرو را به حرکت...
  2. ج

    داستانک قبر مجوف| کیاناز و خط سیاه کاربر انجمن کافه نویسندگان

عقب
بالا پایین