[بسمه رب قلم]
•جویبار روایت•
گاهی یک داستان مثل جویباری آرام آغاز میشود...
قطرهای از خیال، واژهای از ذهن، و خطی از قلم؛ و بعد آرام آرام جریان میگیرد، شاخه پیدا میکند و به رود بزرگی بدل میشود که از دل هر نویسنده و خیالپرداز میگذرد.
اینجا، ما قرار است کنار هم داستانی بیافرینیم؛ اما نه با...
شروع سری دوم همنویسی
یه پاراگراف مینویسم و نفر بعدی ادامهش بده و به همین ترتیب ادامه میدیم.
مخترع ایده: @sambal
[ اعتماد.. عجیبترین و غریبترین واژهی این روزهایم شده است. حدود بیست دقیقهای میشود که مرد روبرویم با خونسردی و صبوری جلویم نشسته و منتظر است که من بالاخره حرف بزنم...