مذاکرات

  1. ن

    اتمام یافته دلنوشته اندوهِ خیال | نویسنده حوسار

    قصد داشتم که خستگی‌ام را فریاد بزنم، اما اقاقیای خیال‌انگیزم اندوهگین می‌شد و مرگ را به من ترجیح می‌داد. افسوس که در دشت دیوها تنها مانده‌ام! در این دشتِ سیاهی، قرن‌ها گذشت و تنها روحمان در خیالِ دیدارِ گندم‌زار امید فرسوده گشت. در این حوالی صبری برای کشیدن زندگی یافت نمی‌شود، ما همگی‌مان...
عقب
بالا پایین