متن های ادبی

  1. L

    [هیچیسم]

    آدمها رو خسته نکنید؛ آدمهای خسته فراموشکاران بهتری هستند.
  2. مَـهـوا

    دلنوشته [ شیما سبحانی ]

    نگفتم بیا از این دیوارها بگذریم! نگفتم این دیوارها عجوزه ی پیری را در خود مچاله کرده اند که هر شب لالایی خوفناکش تن این خانه را می لرزاند! گفتم گاهی برای ماندن باید از خیلی چیزها گذشت باید نجنگید باید عبور کرد جنگ مردان زیادی را شیمیایی کرد و خودش خاتمه گرفت، قبل از اینکه به داد کشتگانش برسد...
  3. نازلـی

    [ دلبر که جان فرسود از او ... ]

    هروقت برای آشتی آمدی؛ گلویت را صاف کن، جمله ات را با یک «دوستت دارم» شروع کن، یا مثلاً «چقدر دلم برایت تنگ شده!» ؛ زن ها قرار نیست سردارانِ جنگ باشند! یک دروغ کوچک کافیست . . .
  4. ب

    تقدیمی [ متن های تقدیمی ]

    «من استاد حرف زدن در سکوتم. کل زندگی‌ام در سکوت حرف زده‌ام و در سکوت تراژدی‌های زیادی را با خودم زندگی کرده‌ام. آه که چه قدر بدبخت بوده‌ام. همه طردم کرده بودند. مطرود و فراموش شده و هیچ کس نمی‌داند، احدی خبر ندارد.» @شرقیِ غمْگـین
  5. ن

    دلنوشته [ فریبا وفی ]

    دوستی تنها چیزی است که هیچ وقت تمام نمی‌شود. هر چیز دیگری هم از بین برود، دوست می‌ماند. این یادت باشد. من همیشه به تو فکر کرده‌ام. دوست‌های زیاد دیگری هم پیدا کرده‌ام اما مثل تو نشدند. من هنوز هم با آن حس‌ها زندگی می‌کنم. با یاد آن روزها. تک تک خاطراتم با تو یادم مانده. کجاها می‌رفتیم چه کارها...
  6. ی

    دلنوشته [ محمود دولت آبادی ]

    مطلب این است که حرف باد است... اما فکر آتش آتش را باید اول گیراند، بعد باد خودش به آن دامن می‌زند.
عقب
بالا پایین