با اِسکاچ یه دورِ دیگه بشقاب رو محکمتر شُست تا بتونه دونه ی خشک شده ی برنج رو از کَفِ بشقاب پاک کنه . انگشتِ شست رو گذاشت روی اسکاچ و با زور روی دونه ی برنج رو سایید . خلاصه دونه پاک شد . ظرف رو گرفت زیر آب و خوب همه جای اون رو آب کشید . آب رو بست و دستش رو بلند کرد تا بشقاب رو بذاره توی آب چکان...
بـه تـو می اندیشم
اي سراپا همه ی خوبی
تک وتنها بـه تـو می اندیشم
هـمه وقت
همـه جا
مـن بـه هرحال کـه باشم بـه تـو میاندیشم
تـو بدان این را
تنها تـو بدان
تـو بیا
تـو بمان با مـن، تنها تـو بمان
Lidiya
موضوع
به تو می اندیشم
دلنوشته
دلنوشته عاشقانه و غمگین
عاشقانه
متوناحساسیمتون و دلنوشته
نفرین به عشق و عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو
به اون دل سیاه تو
به خودت برس!
هیچکس تو این دنیا تورو اندازه خودت دوست نداره
توتنها کسی هستی که به خودت دروغ نمیگی،
به خودت خیانت نمیکنی،
خودت رو هیچوقت تنها نمیذاری،
توتنها کسی هستی که دل خودت رو نمیشکنی...
دلم حَرَم میخواهد
که بشینم و نگاه کنم به ضریحت
که بشینم و آرام آرام با تو حرف بزنم
که بشینم و دل باز کنم و سبک بال برگردم
آخ که چقدر از تو دور شدم .....