از نظرم خواننده این گروه یک نابغه به تمام معنا بود. بنابراین بدون هیچ مقدمهای سریع گفتم:
ـ فقط بگو کی؟
تینی با هیجان گفت:
ـ فعلاً جایی که برنامه اجرا میشه رو نمیدونم اما الان میخوام به جین زنگ بزنم اون هم مثل تو عاشق این بند هستش. فقط سریعتر همون جای همیشگی باش تا من بیام!
من که تقریباً...
او شروع به ادامه دادن صحبت هایش کرد:
ـ این کارت شرکت ما هست که البته یک شرکت قانونی هست. من زمان و مکانی که شما باید در آنجا حاضر شوید را در پشت کارت نوشتم. خواهش میکنم کمی روی پیشنهاد من فکر بکنید، شما قرار نیست تنها باشید دختران دیگر هم قرار هستند که در آنجا باشند. پس فکر نکنم مشکلی برای شما...
پارت ۱۶
نمیدانم چقدر از آخرین سفر شکاریمان گذشته، احتمالا چند روز، اما من حس میکنم. احساس میکنم جریان برق در درون اندام های بدنم سوزش ایجاد می کند و محو می شود. تصاویر بی رحمانه ای از خون را مشاهده میکنم، قرمزیه تابان و محسور کننده، از میان بافت های صورتی روشن در شبکه های پیچیده و پر پیچ و خم...