چند ثانیهای به سکوت میگذرد. او که سقف را باز هدف قرار داده بود، با لحن پرهیجان آرامی، نگاهش را سمتم میچرخاند:
- حالا تو رو یادم اومد.. آخرین باری که رفتی «میلو» یادته؟
چشمانش چهقدر زیبا بودند. با گفتن این جملات، سبزآبی نگاهش میدرخشید. انگار که خاطرهای بس بعید را به خاطر آورده باشد.
- ...من...
پشت دستم را روی صورتش گرفت و بیصدا گریست. صدای نفس نفس زدنهای آرامش را پس از هر هق هق زدن بیصدایش میشنیدم و آخ از این دل که سودای آغــوش معصومه حالا حالاها باید برش بماند.
در حالی که هیچ اطمینانی به کلماتم نداشتم، زمزمه کردم:
- از اینجاهم نجات پیدا میکنیم.
بگذارم که بمیرم، رهایم کن! میخواهم کمی...
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان
میدونی نهنگا خیلی بدبختن؟
هر چی گریه کنن دل دلبرشون براشون نمیسوزه
فکر میکنه آب دریاس رو صورتشون.
اینه که یهو نهنگه دلش میپوکه میاد تو ساحل و میمیره.
نخند دکتر، من میدونم
من خودم یه نهنگه مردم.
#حمید_سلیمی
من
کمربندی بودم
با سگکی شکسته
بسته به کمر مردی که
فرزندانش را نبوسیده بود
آب با خودش نیاورده بود
به کسی خبر نداده بود
من
کمربندی بودم
با نارنجکی که به ام وصل بود
با کیف پول پر از عکسی که
پشت یکی از عکس هایش
زنی
با دست های لرزان نوشته بود:
«مراقب خودت باش...»
من
کمربندی بودم
که سالها بود،
زیر...
بسمه تعالی
شخصیتپردازی مهمترین رکن نگارش کافه نویسندگان عاشقانه است. رمانهای عاشقانه را در تمام زمانها و در تمام دورانها میتوان یافت؛ اما به آسانی نمیشود داستانی را که با تمام زوایای فرهنگیمان هماهنگ باشد، پیدا کرد. و این شخصیتها هستند که به این وجه داستانی، روح میبخشند و قصهای را زنده...
سرهنگ: یعنی هیچ اتفاق خاصی نیفتاد اون شب؟
امید: این همه اتفاق خاص. (سرهنگ چیزی نگفت) سرهنگ تو نبودی وسط زندگی ما که ببینی وضع خرابمو. که ببینی چهطوری شدم عروسک توی دستای یه زن! سرهنگ نبودی، پس نگو هیچ اتفاق خاصی نیفتاد.
سرهنگ: خیلی خب، بعد از اینکه شام خوردید چی شد؟
امید: کمی فیلم دیدیم. یه...
بسمه تعالی
ادبیات جنایی همواره طرفداران خاص خود را داشته است. عدهای بر این باورند که مطالعهی داستانهای جنایی ملزم بهرهی هوشی بالاییست و اگر مطالعهی این نوع داستانها چنین طلب کند، پس تصور کنید که نگارششان به چه دقت و تمرکزی احتیاج دارد! یکی از نویسندگان نوکار و سختکوش این عرصه جناب آقای...
انجمن کافه نویسندگان
سرخیو خندید. «گفت پسرم نمیخواد عصبانی بشی. فکرش رو بکن: اگه نخوای رشوه بدی یه جورایی پرخاشگری حساب میشه. بعد گفت: خب چی کار کنیم؟»
سرخیو گفت: «بذار حرفم رو اصلاح کنم. هیچوقت تا حالا رشوهی پولی ندادم.»
معلوم میشود که دوستم آن موقع عجله داشته. درست است که چهارچوبهای...
بسمه تعالی
انجمن کافه نویسندگان
پرداختن به مسائل اجتماعی يکی از گونههای ادبيات داستاننویسیست كه امروزه مخاطب فراوانی بين نسل جوان و نوجوان پيدا کرده است. چنانچه از عنوان اين ژانر ادبي برمیآيد، نويسنده در آن به مسائل اجتماعی میپردازد و میکوشد تا از دريچهی داستان، اين موضوعها را بازگو...
بسمه تعالی
به راه عشق فتادم که از غمی برهم / ز چاله پای درآمد ولی به چاه افتاد
اشعار نظم همواره دلنشینتر، شیرینتر و رساتر از اشعار سپید بوده و هستند؛ قلمی که به ریتم و وزن عادت کرده، به راحتی میتواند هر نوع جادویی از کلمات را بسازد و کام مخاطب را با شیوایی کلام شیرین کند. بسیار اندکاند...