هان !
در این جهان هراس به دل راه مده
بزودی خواهی دریافت ،
چه بزرگ مرتبه است
،رنج کشیدن و قویدل بودن .
چون مادر مشتاقی که در انتهای روز،
دست کودک خود را می گیرد
و او را به بستر می برد
و کودک
نیمی به رضا و نیمی به نا خشنودی
به همراه او می رود
و باز یچه های شکسته خود را
بر زمین به جای...
می توانم در اندوه دست و پا بزنم
در همه ی برکه هایش
به آن عادت کرده ام
اما کوچک ترین تکان خوشی
پاهایم را سست می کند
و همچون مستان راهم را نمی شناسم
مگذار کسی خنده ای کند
مستی ام از آن ** تازه بود
همین!
قدرت چیزی نیست جز درد و رنج
ناتوان، و اسیر نظم و انضباط
تا وقتی که سنگین شود و سرنگون
به غول...