مردی توسط یک زن خراب تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند. یکی صدای شلیک گلوله را شنیده اما صحنه قتل را ندیده. چون نابینا است. آن یکی هم فقط صحنهی عجیب را دیده و صدای شلیک گلوله را نشنیده است، چون ناشنوا است. آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در...