"انجمن کافه نویسندگان"
#شب سیزدهم
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لَم تَقُل شیئا سِوا: قُم یا اخا! أدرِک اخاک !
مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر
مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک
عِندَما کُلُ یَرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسَل
خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک
کلُّ مَن فِی...
- از نوشتن خاطرات خیلی کوتاه خودداری کنید
از بیان مسائل شخصی و مسائلی که ممکنه بعد ها به هر نحوی از بیانش پشیمون بشید خودداری کنید
سعی کنید روزی بیشتر از یک پست ندید ولی پستتون پر و پیمون باشه
-از فرستادن اسپم خودداری کنید
-درصورت بروز مشکل از دکمه گزارش استفاده کرده ویا به یکی از مدیران...