اینجا هر میمی درباره انجمن و بچههای انجمن ساختین بفرستین، از ساخت یه میم دربارهی یه مکالمه ساده گرفته تا حتی ساختن میم درباره موضوعاتی که توی انجمن وجود داره و دوست دارین با زبان طنز نقدش کنین 7np5_laie_100
ببینم چی کار میکنین 2fc627_25350
پن۱: کافنو رو همین الان یوهویی از ترکیب کافه...
بنام خدا
نام اثر: روزی روزگاری سَم
نام نویسنده: خانومِ اِل
ژانر: طنز
خلاصه:
یه سری چیزا تو زندگی هست که نه میتونی بندازیشون دور، نه میتونی قورتشون بدی.
پگاه با یه لپتاپ، یه لیوان چای و اعصابی ل*بمرز، شروع میکنه به نوشتن از لحظههایی که فقط یه ایرانی میتونه تهش رو بفهمه.
نه این یه زندگی...
نام رمان: گریمولوژی
ژانر: طنز، اجتماعی، عاشقانه
نام نویسنده: خانومِ اِل
خلاصه ی رمان:
پرستش میخواست با رنگ و سایه، قیافهها رو تغییر بده، اما خونوادهاش میخواستن آیندهشو تغییر بدن. گریم برای اون یعنی هنر، یعنی رویا، یعنی زندگی! اما برای مامان و باباش یه سرگرمی بیسرانجام که تهش، جز...
یه وقتایی...
یه تصویر روشن و فوقالعاده زیبا و باجزئیات از مکانی که توی داستانته توی ذهن داری.
ولی وقتی میخوای توصیفش کنی اینجوری میشه که:
آنجا یک درخت بود.
11- روزهای بعد از تعطیلات: زمان پاس کردن چکها«برای کارمندان ارجمند»، نشستن پای لرز بعد از خوردن آجیل «اینروزها علاوه بر خوردن خربزه خوردن خیلی چیزها باعث لرزش پا میشود!» روزهای سختی که باید ناخواسته خوردن شیرینی و میوه را ترک کنید. روزهایی که قبض تلفن و موبایل «مخصوصا اس ام اس آن» منجر به...
این داستان: ننه بزرگ جنگجو!
میدونین، ما صبحها با صدای خروسی که قوقولی قوقو میکنه یا بخوام با کلاستر بگم مثل کسایی که با زنگ گوشیشون چشم باز میکنن بیدار نمیشیم.
صبح ما از اونجایی شروع میشه که ننه بزرگم اصلحهش رو به دست میگیره و به جنگ دشمن میره.
میدونم الان با خودتون میگین "جنگ!"...
آرزوی زن
زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد. وقتی که دقیق نگاه کرد، چراغ روغنی قدیمیای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود. زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد یک غول بزرگ پدیدار شد.
زن پرسید: حالا میتوانم سه آرزو بکنم؟
غول...