وان شات بی تو ای عهدشکن

  1. K

    در حال تایپ وان شات بی تو ای عهدشکن | پرنده‌سار کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پشت دستم را روی صورتش گرفت و بیصدا گریست. صدای نفس نفس زدنهای آرامش را پس از هر هق هق زدن بیصدایش میشنیدم و آخ از این دل که سودای آغــوش معصومه حالا حالاها باید برش بماند. در حالی که هیچ اطمینانی به کلماتم نداشتم، زمزمه کردم: - از اینجاهم نجات پیدا میکنیم. بگذارم که بمیرم، رهایم کن! میخواهم کمی...
عقب
بالا پایین