با لبخندی که سعی در پنهان کردن خستگیای که از بهر چندین ساعت نشستن پشت میز بود داشت، به سوی تخت خواب زرگوناش گام برداشت تا کمی استراحت که ناگهی بانگ نبرد به گوش رسید... .
پرین با تعجب و کنجکاوی به طرف پنجرهی گوشهی اتاقش دوید. از بیرون نگاهی به سرزمینش انداخت که همچو میدان جنگ به آتش و خون...
2024
آثار یوهانس فرمیر
داستانک
داستانک در حال تایپ
دختری با گوشواره مروارید
زاچ
سریال کرهای
عکاسیباتکنیکقابدرقاب
ملکه اشک ها
نقاشی دختری با گوشواره مروارید