تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی `°•°` قیلی‌ویلی‌ترین لحظه‌های رمان‌ها `°•°`

مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
اون لحظه ای که دلت میخواد جا دختره باشی چون پسره کرا*ش زندگیته
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
لحظات زیادی وجود داره برا قیلی ویلی رفتن ولی من اون لحظه ای رو میپسندم که پسره مهربون شده و من مجبورم گوشی رو بزارم کنار با لبخند به در و دیوار بنگرم چارتا بد و بیراه به شانس و سرنوشت و تقدیرم بدم و بعد باز شروع کنم به خوندن
یا مثلا اونجایی که من همراه با شخصیت اصلی برا پسره که کراشمه میمیرم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,832
4,252
148
وضعیت پروفایل
(:?
یه قسمتی بود پسره گند زده بود و بدجوری خر*اب کرده بود...با دختره بحثش شد..وسطه دعوا:
پسر: نیاز بود برات
دختر: من نخوام چی؟
_ تشخیص دادم خوبه یا بد
_ چی؟!
_ حرفه مفت نمیزنم
_ من تعلیق شدم
_ منم گفتم نیاز بود
به آهستگی زمزمه میکند:دردت چیه آخه...
و صدایی محکم: دردم تویی

کاراکتر پسره فوق العاده خشک بود...کلا رمان صحنه احساسی زیادی نداشت?اینو که دیدم خیلی ذوق کردم??
 
آخرین ویرایش:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
از اونجایی من کلا با دخترا مشکل دارم و دشمن خونیم هستن اونجایی که پسره بخاطر رفتارهای نامناسب دختره باهاش دعوا میکنه
چقدر قربون قد و بالا و جذبه اشون رفتم ?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
به طور مثال بخوام بگم کجای یه رمانو دوست داشتم
توی اسطوره اون سکانسی که تو بالکن وایساده بود دانیار و داشت با شاداب تلفنی حرف میزد
اخ? چقدر غصه خوردم که نمیتونه اون احساسات زیباشو بیان کنه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
May
13,949
20,889
238
Shz
وضعیت پروفایل
خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
وایییی من عاشق رمان اسطورم
تاحالا شاید 4 بار خوندمش
جلد اولش اونجا که دانیار به دیاکو گف شاداب دوست دارع و شاداب رو هی به هم پاس میدادن
شادابم همه چی میشنید خیلی خوشگل شستشون

با عروسی دیاکو که حال شاداب بد بوده بردتش خونشو ادامه...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
918
4,564
103
کرج
هی دست رو دلم نزارید ...
اون قسمتِ اعتراف فردین تو دوئل دل، با هزاران اشک و قلب درد به پایان رسید.
تا قسمت اعتراف خوب بود ها!
بعدش خر*اب شد.
مرگ رادمانم دوست داشتم.
حق بارمان و (اسم دختره یادم نیست) بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا