تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

کاربر انجمن
کاربر انجمن
May
1,788
14,701
168
×به نام کسی که مرا قسم داد به قلم×
:D یک...دو..سه امتحان میکنیم...
(یه ذره جدی باشم:/)
سلام به روی ماه تک تک مشتاقان راه علم و علل خصوص علم نویسندگی
میدونم الان میگید وای این دختره چرا میخواد اموزش بزاره:/
اصن اون کی هست که بخواد حرف بزنه:/
دیر اومده نخواد زود بره:/
-_-کی حرف اموزش زد یا سیدی؟

میان‌بُر!
بلی میان بر...
نویسندگی راه خیلی خیلی طولانی داره مام از میان بر میریم برسیم بهش: )
میدونم تاپیک طولانی میشه:/ ولی من با همین زبون صریح و رک بهتون یه میان برهایی میگم تا اخر عمرتون برام دعا کنید-
قراره تجربیاتمو بگم و اندکی از سخنان استادانم و مثال و اینا...
دیگه هیچی...
اها!
هر مطلبی که میزارم، لینکش رو توی این پست میزارم به عنوان میانبر راه...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
May
1,788
14,701
168
بخوام برم سر بحث Gh56re بهتون بگم هر کی انشا نوشت نویسنده نیست:|
چیه هر کی میاد میگه وای انشام خوبه صد در صد نویسنده ی یک رمان1000صفحه ای میشم:/
واقعاچرا؟
نویسنده=صبوربودن
نویسندگی=تلاش
فرمول بعدی رو حتما حفظ کنید تک به تک میام پروفایلاتون ازتون میپرسم:
تلاش_عجول بودن+مغز متفکر=نویسنده ی موفق
قبل از هرچیزی یه خاطره از این چندسال انلاین نویسی و اینا بگم...
یه روزی من خواستم یه رمان فانتزی بنویسم...هنوز اثارش رو گوگل هست-_-نمیدونستم که چی به چیه رفتم دیدم یکی نوشته گفتم بشین سرجات من بهترم:/
بعد که دستم رو کیبور رفت دیدم نوچ:/
اصلا شدنی نیست:/
من همون باید بشینم در و دیوارو نگاه کنم به درس خوندن بیشتر از حد برسم:/
ولی یه حسی هی میگفت بیا امتحانش اصلا ضرر نداره
از همین تریبون از اون حس لجبار متچکرم که همش منو گول می زد:/
تلاش= میخواید تلاشم براتون تعریف کنم؟:/
میکنم:/
تلاش یعنی شبانه روز بنویسی:/ بله نوشتن وگرنه هرکس با دو تا رمان 100صفحه ای نوشتن و چاپ کردنش نویسنده نیست..
هستا ولی موفق نیست.
توی این راه باید انواع رمانها با انواع ژانرها رو بخونید.
چرا؟
مثلا من ژانرهای متعددی میخونم ولی از فانتزی و علمی تخیلی خوشم نمیاد و توش تبحر ندارم ولی در عوض توی جنایی و معمایی و اینجور چیزا بزنم به تخته بهتر از خود قاتل عمل میکنم:/
خوندن انواع سبکهای رمان برای یک نویسنده ای که بخواد موفق بشود واجب است(3نمره)
چون به منِ نویسنده ی درونیش میرسه:/
البته من استاد نویسندگی نیستم و اصلا توش اظهار فضل نمیکنم فقط دارم از تجربه هام میگم...
عجول بودن=
اصلا بیخیال باقی بحث مهم اینه...نویسنده باید صبور باشه...هرکس صبور باشه تو این راه یک اثر خارق العاده خلق میکنه...5سال طول میکشه؟ بزار بکشه؟
یکی بچه دار میشه از همون روز اول نمیگه زودباش بزرگ شو:/ زود باش برو مدرسه:/
هاذا ماذا یور فاز؟
مغز متفکر=
برای مغزمتفکر شدن باید بشنوی؟ یس بیبی گوش دادن به حرف مردم خود تکنیک نویسندگیه...از کجا معلوم شاید یک جمله ای که از بقال سرکوچه شنیدی ایده بشه؟
توی این مورد باید بدونی چه چیزهایی رو نویسنده های دیگه نوشتن تا ننویسی...
یا مثلا یه نویسنده اعتیادو اینطور تعریف کرده؟ تو از یه راه و روش دیگه تعریفش کن همونطوری که من تخدیرهای ثانیه ای رو نوشتم(مثاله البته وگرنه رمانهای خیلی خیلی خیلی عالی هست اصن رمان من چیزی نیست :/ )
اگه میخواید یک رمانی بخونید که با مغزمتفکر نویسنده دست و پنجه نرم کنید...
من یک پاییز فاصله ی خانم پگاه رستمی فرد
ارتعاش خانم اخوان نژاد
با ماهی ها غرق میشوم خانم شادی منعم و
در پس نقاب استاد عزیز خودم خانم منجزی رو پیشنهاد میکنم: )
تا درودی دیگر خداسعدی:/
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
May
1,788
14,701
168
خب بریم سر بحث خوندن...
بلی خواندن!
نکنه فکر کردید نویسندگی مثل ابری با بارش احتمالی کوفته قلقلیه؟
خیر!
خــــــــــــــــــــیر عزیز من!
باید انقدر بخونی که دستت بیاد. بدونی باید وقتی یک فضایی رو قراره توصیف کنی چیکار کنی.
رمان انلاین برای دانلود بخواین:
-یار سست وفا
-تب
-بن بست هفده17
-اسطوره
-امید رهایی
من زیاد رمان پی دی افی نمیخونم برای همین فقط چندتایی که خوندم و عالی بودن از هرلحاظ رو گفتم که برای نوقلمها خوبه که بخونن
حالا اگه چاپی میخواید:
-گوش ماهی خانم خجسته
-جذر و مد خانم منعم
-چه رقیبی استاد جانانم منجزی
-بدِ خوب شقایق لامعی
-کلیدر استاد دولت ابادی
-و...
چاپی خوب زیاد هست ولی اینا اولویت های خوبی برای نوقلم ها میتونن باشن.
حالا من چرا همه ی ارکانو ول کردم چسبیدم به خوندن؟
یک دانشجوی باهوش رو تصور کنید. از لحاظ فکری خیلی باهوشه و صددر صد میتونه بره دانشگاه دولتی شریف ولی درس نمیخونه و تکیه کرده به استعدادش...
نمیشه که!
پس
استعداد=علاقه=پشتکار=تمرین
خوندن یکی از تمرین های خوب برای نویسندگیه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
May
1,788
14,701
168
خوندی تموم شد؟
حالا وقت تمرینه.
"مارال با تخسی گفت: به توچه"
این مثال رو زدم بدونید این برای رمان های دست اوله..از اون ازدواج اجباری و همخونه و از این چرت و پرتا!
حالا کاری ندارم به این ایده میخوام روی جمله نفوذ کنیم.
یه روز به یکی گفتم نویسنده ی خوب اول باید کاراگاه خوبی باشه بعد سوال از خودش بپرسه ...مهم تر از اون اینه که جوابگوی خوبی باشه.
اگه من نویسنده ی این جمله بودم از خودم می پرسیدم:
-مارال چرا گفت به تو چه؟ وقتی داشت این سوال رو می پرسید میمیک صورتش چه جوری بود؟ توی دلش چه حسی داشت قُل قُل می کرد؟
:/خب با توجه به این سوال ها اینجور جواب میدیم:
"مارال پنجه ی پایش را مدام روی زمین می کشید و گردنش را با دست ماساژ می داد. در یک حرکت انتهاری صورتش را رو به روی باران گرفت و با صدایی خش دار گفت: به تو چه!"
البته قبل از اون باید ارکان رمان رو بدونیم که می دونید و نیاز به تکرار مکررات نیست همه ی اون ها در انواع تاپیک و سایت های اموزش هست!
جمله ی اول رو با جمله ی دوم مقایسه کنید؟
کدوم ملموس تر بود؟
مسلما دومی...
چرا؟ چون تو ذهن ما نقش بست این مارال خانوم وقتی داشت میگفت به توچه! چه حالی داشت...
سعی کنید از مترادف کلمات استفاده کنید.
مثلا همش نیاید بگید عصبی بود ...خوشحال بود...خندید و اینا...
حوصله رو واقعا سر می بره.

تا اینجا داشته باشید :)روزتون خوش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا