- May
- 13,949
- 20,889
- 238
- وضعیت پروفایل
- خودت شاید نمیدانی چه کردی با دلم اما، دل یک ادم سرسخت را بردی خدا قوت!
فصل چهارم: دستور خرگوش سفید
خرگوش سفید برای بردن دستکش و باد بزن برمی گردد اما آن مکان از بین رفته است، او که آلیس را با خدمتکارش مری آن اشتباه گرفته دستور می دهد آلیس به خانه برود و یک جفت دستکش و باد بزن برایش بیاورد.
آلیس به خانه خرگوش می رود و یک بطری پیدا می کند، کنجکاوانه آن را می نوشد و آن قدر بزرگ می شود که کل فضای اتاق را پر می کند.
خرگوش عصبانی به جستجوی آلیس می رود، او که با کمک سایر حیوانات نیز نمی تواند آلیس را بیرون بیاورد، سرانجام سنگریزه هایی به سمت آلیس پرتاب می کند که به نان قندی تبدیل شده و آلیس با خو*ردن آن ها خیلی کوچک می شود.
آلیس از دست آن ها فرار می کند و در جنگل به دنبال چیزی می گردد تا با خوردنش قد طبیعی خود را به دست آورد، در همین حین با یک کرم ابریشم که در حال قلیان کشیدن است روبرو می شود.
فصل پنجم: نصیحت کرم ابریشم
آلیس ماجرایش را برای کرم تعریف می کند و می گوید که می خواهد قدش کمی بلندتر شود. کرم به او توصیه می کند کمی قارچ بخورد.
آلیس شروع به خو*ردن قارچ می کند و سرانجام به قد طبیعی اش برمی گردد.
فصل ششم: خوک و فلفل
آلیس وارد خانه ای می شود و در آن جا با یک دوشس و کودکش، زن آشپز و گربه چشایر پوزخند به ل*ب روبرو می شود، فلفل در همه اتاق پخش شده است.
بعد از کمی صحبت، ناگهان آشپز شروع به پرتاب کردن چیزها به سمت دوشس و کودکش می کند. دوشس کودک را به آلیس می دهد و می گوید که قرار است بعد از ظهر با ملکه چوگان بازی کند و باید برود.
کودک در آغو*ش آلیس شروع به خرخر کردن می کند، به یک خوکچه تبدیل می شود و به سمت جنگل می رود.
آلیس گربه چشایر را می بیند که روی شاخه ای نشسته و از او درباره مسیری که باید برود سوال می کند، گربه می گوید یک جاده به خانه خرگوش و یک جاده به خانه کلاه دوز می رسد، آلیس جاده خرگوش را انتخاب می کند و گربه ناپدید می شود.
خرگوش سفید برای بردن دستکش و باد بزن برمی گردد اما آن مکان از بین رفته است، او که آلیس را با خدمتکارش مری آن اشتباه گرفته دستور می دهد آلیس به خانه برود و یک جفت دستکش و باد بزن برایش بیاورد.
آلیس به خانه خرگوش می رود و یک بطری پیدا می کند، کنجکاوانه آن را می نوشد و آن قدر بزرگ می شود که کل فضای اتاق را پر می کند.
خرگوش عصبانی به جستجوی آلیس می رود، او که با کمک سایر حیوانات نیز نمی تواند آلیس را بیرون بیاورد، سرانجام سنگریزه هایی به سمت آلیس پرتاب می کند که به نان قندی تبدیل شده و آلیس با خو*ردن آن ها خیلی کوچک می شود.
آلیس از دست آن ها فرار می کند و در جنگل به دنبال چیزی می گردد تا با خوردنش قد طبیعی خود را به دست آورد، در همین حین با یک کرم ابریشم که در حال قلیان کشیدن است روبرو می شود.
فصل پنجم: نصیحت کرم ابریشم
آلیس ماجرایش را برای کرم تعریف می کند و می گوید که می خواهد قدش کمی بلندتر شود. کرم به او توصیه می کند کمی قارچ بخورد.
آلیس شروع به خو*ردن قارچ می کند و سرانجام به قد طبیعی اش برمی گردد.
فصل ششم: خوک و فلفل
آلیس وارد خانه ای می شود و در آن جا با یک دوشس و کودکش، زن آشپز و گربه چشایر پوزخند به ل*ب روبرو می شود، فلفل در همه اتاق پخش شده است.
بعد از کمی صحبت، ناگهان آشپز شروع به پرتاب کردن چیزها به سمت دوشس و کودکش می کند. دوشس کودک را به آلیس می دهد و می گوید که قرار است بعد از ظهر با ملکه چوگان بازی کند و باید برود.
کودک در آغو*ش آلیس شروع به خرخر کردن می کند، به یک خوکچه تبدیل می شود و به سمت جنگل می رود.
آلیس گربه چشایر را می بیند که روی شاخه ای نشسته و از او درباره مسیری که باید برود سوال می کند، گربه می گوید یک جاده به خانه خرگوش و یک جاده به خانه کلاه دوز می رسد، آلیس جاده خرگوش را انتخاب می کند و گربه ناپدید می شود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: