تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار آرزو نوری

Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
بی خوابی
در ابتدای فصل
درختان قهوه
بی‌خواب چشمهای تو بودند
و چشمان تو
تعبیر خوابهای من
می‌گفتم
پلک هم نزنی!
بدون چشمانت
می‌ترسیدم
هم از خواب
هم از بیداری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
جابجایی
کاش به جای آمدن می رفتم
و به جای رفتن
می آمدم
هر اتفاق
با اتفاق دیگر
جابجا می شد
آنقدر جا به جا
که دست آخر
آنکه می رفت
من بودم
آنکه می ماند
تو بودی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
حاشیه
از خاکستر سیگارهای تو هم
دورافتاده ترم
آنقدر به حاشیه ها رانده می شوم
که حاشیه ها
سفید نمی‌شوند از من
صبور باش دنیای من
تو سیگارهای خودت را پک بزن
من حاشیه‌های خودم را
اینقدر نگو:
«زمستان تمامی ندارد»
زمستان
تمامی
ندارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
حالا که ....

حالا که نیستم
حمایل شانه دیگری است
دست‌ات
و هزاران زن
از شب موهایت
قصه می‌بافند
حالا که نیستی
درون خودم گلوگیرم
تا گلوی هیچ کس
گیر من نباشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
درخت انجیر
وسط کوچه
زیر درخت انجیر ایستاده‌ام
با عاشقانه هایی
که به هیچ کجا قد نمی‌دهند

نفرین می‌کنم خودم را
که زیبایی‌ات را
با مهربانی
اشتباه گرفتم

سرزنش می‌کنم قلب‌ام را
که می‌ پنداشت
راهی به تو دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
رادیو دریا


الو...
صدای مرا
از رادیو دریا می شنوید
وقتی دریا آرام است
و قلب ام
ناآرام
ماهیگران به دریا رفته اند
تا در تورهای خود
پری دریایی بیاورند
من به بازار می روم
تا طناب زردی بخرم

الو...
هوای اینجا شرجی است
من به خانه برگشته ام
و مثل آخرین ماهی
در تور ماهیگیران
دست و پا می زنم

الو...
صدای مرا ...
نمی شنوید دیگر!
نه از رادیو دریا
نه از هیچ ساحل دیگری
ماهیگران دست خالی برگشته اند
و آخرین پری دریایی
خودش را دار زده است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
68,177
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
رویا

بعد از رفتن ات
تکیه دادم به دیوار
خانه متروکی
در خیابان آذربایجان
می توانستم
همسر دلسوزی باشم
یا مادری مهربان
اما دستهای تو
رویای مرا
به خانه دیگری بردند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا