شعر اشعار سینا به منش
- شروع کننده موضوع TELMA
- تاریخ شروع
- بازدیدها 568
- پاسخ ها 45
-
- برچسب ها
- اشعار انجمن کافه نويسندگان سینا به منش
- Jun
- 9,056
- 24,695
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
آخر قصه هایم
به خانه ی کلاغی رسیدم
که
به خانه اش نرسیده بود!
***
بازنده منم
که در را باز میگذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی!
به خانه ی کلاغی رسیدم
که
به خانه اش نرسیده بود!
***
بازنده منم
که در را باز میگذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- Jun
- 9,056
- 24,695
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
قرار بود شعری شوم
پیش از مرگ مولفم
مرگ مخاطبم
قرار بود کسی مرا زمزمه کند
سر قرار
کنار آبشاری در شمال
میان دو بوسه
سربازی
که برنگشت
از جنوب
کلامی شدم
کلافه
حسی غیرمشترک
ترجمه واژه ای بی معنی
مثل صلح
به معنای جنگ
هیچکس چشم انتظار من نیست
اما
همیشه می آیم
از هر طرف که بیایم
من یک بمب هستم
با بم ترین صدای دنیا
که آواز هایتان را
از یادتان می برم
زمین را که ببوسم
بوسه هایتان را
قسم می خورم
سرم به سنگ هم بخورد
عمل میکنم
به حرفم.
پیش از مرگ مولفم
مرگ مخاطبم
قرار بود کسی مرا زمزمه کند
سر قرار
کنار آبشاری در شمال
میان دو بوسه
سربازی
که برنگشت
از جنوب
کلامی شدم
کلافه
حسی غیرمشترک
ترجمه واژه ای بی معنی
مثل صلح
به معنای جنگ
هیچکس چشم انتظار من نیست
اما
همیشه می آیم
از هر طرف که بیایم
من یک بمب هستم
با بم ترین صدای دنیا
که آواز هایتان را
از یادتان می برم
زمین را که ببوسم
بوسه هایتان را
قسم می خورم
سرم به سنگ هم بخورد
عمل میکنم
به حرفم.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- Jun
- 9,056
- 24,695
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
رهگیر رویاهایش نمی شوی
صبح
شقایقی را می بوسید
وبعد
ل**ب برکه ای
پاهایش در نوازش آب
بی آنکه بدانی
بارها نگاهش تا افقهای دور
رفت و برگشت
تا مثل هر پرنده مهاجری
با حلقه ای در دست
به آشیانش برگردد و
نغمه هایش را
برای تو بخواند .
صبح
شقایقی را می بوسید
وبعد
ل**ب برکه ای
پاهایش در نوازش آب
بی آنکه بدانی
بارها نگاهش تا افقهای دور
رفت و برگشت
تا مثل هر پرنده مهاجری
با حلقه ای در دست
به آشیانش برگردد و
نغمه هایش را
برای تو بخواند .
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- Jun
- 9,056
- 24,695
- 238
- وضعیت پروفایل
- مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک
بعد از خواندن
بسوزانش
درست مثل مردی که …
درست مثل مردی که
اشتباه گرفته بود
ستاره را با آرزو
شعر را با زندگی
مردی که فکر می کرد
انسان پرنده است
با یک نگاه
می توان پرید
به آن سوی میله ها
فکر می کرد
با تکرار همیشه همین چند واژه
می توان همراه بود تا ابد
چند واژه که به همین راحتی
می توان سوزاند
این بار فقط
پس از خواندن بسوزانش...
بسوزانش
درست مثل مردی که …
درست مثل مردی که
اشتباه گرفته بود
ستاره را با آرزو
شعر را با زندگی
مردی که فکر می کرد
انسان پرنده است
با یک نگاه
می توان پرید
به آن سوی میله ها
فکر می کرد
با تکرار همیشه همین چند واژه
می توان همراه بود تا ابد
چند واژه که به همین راحتی
می توان سوزاند
این بار فقط
پس از خواندن بسوزانش...
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Who has read this thread (Total: 0) View details
مجوز قانون هزاره نشر دیجیتال آمریکا
