تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار سینا سعدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
برایم گو ز دلتنگی که بر شوقم بیفزایی
که گویم از جمالت محشری در حُسن و زیبایی

برایم گو که معنای محبت از من آموختی
که گویم با مُسمّاتر ز هر مفهموم و معنایی

برایم گو که دل بستی بر این دیوانه ی عاشق
که گویم عاشقی باید بر این چشمان شهلایی

برایم گو که شمع خانه ی متروک دل هستی
که گویم رخت بندد از دلم کابوس تنهایی

برایم گو هر آن چیزی که آرامم کند جانا
که گویم قصه ی آغاز عشق و شور و شیدایی‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
اگر یار از من اینگونه تقاص خویش میگیرد
چه کردم من مگر آخر که دست پیش میگیرد

دل از نیش زبان دلبر طناز میسوزد
برای جان به ل*ب کردن کمک از نیش میگیرد

بلایی بر سرم آمد که مرگم آرزو باشد
عجیب است دل سراغ یار بیش از پیش میگیرد

مصمّم بود بر رفتن ولی من بر فراموشی
پر از تردیدم و دل حالت تشویش میگیرد

در این هجران او آخر مقصر کیست من یا او
دل از این لحظه های تلخ گرگ و میش میگیرد‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
منم و شوق و تمنای وصالی که نشد
روز و شب غرق به امید محالی که نشد

هی به خود گفتم از این درد رها خواهم شد
خواستم تا رَهم از رنج و ملالی که نشد

خواستم بهر نشان دادن عشقم بر تو
بدهی مهلت و یک لحظه مجالی که نشد

هرچه کردی سخنت را نشنیدند ای دل
خواستی تا ز غم عشق بنالی که نشد

من خیالم همه این بود که دوستم داری
کرده بودم دل خود خوش به خیالی که نشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
کنارم خاطراتت ماند اما بی هوا رفتی
نمیدانم، نمیدانم، نمیدانم چرا رفتی


کنارم خاطراتت ماند اما روی زیبایت
ندید این چشم پر اشکی که میپرسد چرا رفتی


کنارم خاطراتت ماند و ویران کرد قلبم را
نسیمی خوش کنارم آمدی چون بادها رفتی


تویی شیرین ترین تلخی، که دیدم در همه عمرم
همین بس خاطراتت هست اگر از پیش ما رفتی


کنارم خاطراتت مانده اند در شب نشینی ها
چه زیبا خلوتی دارم، خودت کردی بنا، رفتی‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
کسی از من نمیپرسد که دردت چیست؟
کسی حالم نمیداند
کسی از عمق تنهایی من سر در نیاورده!
که میخندم، خوشحالم، ولی افسوس
این دل روز و شب را سخت میگرید...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
سالها میگذرد، یاد تو اینجاست هنوز
مهرت اندر دل دیوانهٔ شیداست هنوز

سالها در پی دیدارم و آواره ی تو
عطش وصل تو ای معرکه باماست هنوز

سالها پرسشم این بود چرا رفت چرا؟
تو بده پاسخم ای یار، معماست هنوز

همه جا یاد من آیی گل نیلوفر من
عطر نیلوفری ات در دل صحراست هنوز

در تکاپـو شده اَم، له له دیـدار زنم
دل من ماهی و چشمان تو دریاست هنوز

جز تو دلدار ندیدم تو کجایی جانا؟
دل وفادار بُود گرچه که تنهاست هنوز

مهربانی تو هرچند که کم بود ای یار
بهترین خاطره ام از همه دنیاست هنوز‌
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
ستم دیدم ستان یارب، تو دادم، از ستمکاران
نه از دشمن ستم دیدم، ستم دیدم من از یاران

غرور کوه مانندم شکست و آه من برخواست
کویری خشک را مانم، بدور از رحمت باران

نه بر آنکس که دل دادم پذیرفت این دل مجنون
نه دلدار کسی هستم خوشا بر حال دلداران

به تنهایی به تنهایی به تنهایی به سر کردم
گرانمایهٔ جوانی را به الطاف ستمکاران

هرآنکس من غمش‌خوردم چوغم آمد زِپیشم رفت
سوالی دارم از دنیا، کجا رفتند غمخواران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
ز عطرت ای گل نیلوفرم، مس*تی روا باشد
دل از خالق چه خواهد جز به دردت مبتلا باشد

ل*ب شیـرینت اَر روزی شـود روزی لبهایم
چنان لطفی نصیب آید که جان را کیمیا باشد

قرارم را بگیرد دوری از چشمان زیبایت
که روح خسته‌ام را چشم شهلایت جلا باشد

ز رق*ص گیسوانت در میان باد فهمیدم
حساب حُسنت از زیبایی عالم سوا باشد

بهشت ارزانی آنی که حورالعین میجوید
مرا بَس خانه ای کانجا تو باشی و صفا باشد

شگفتا، این همه زیبایی در یک تن نمیگُنجد
مگر این امر استثنا به فرمان خدا باشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
دگر از بند دل و عشق تو من آزادم
نه تو شیرین من هستی و نه من فرهادم

رِخنه در دل نکند مِهر کسی، دیگر چون
زخم خوردم ز همان کَس که به او دل دادم

با غم و غصّه ی جانکاه به سر شد ایّام
هرچه از یاد رود، آن نرود از یادم

گرچه امروز تو آبادی و ویرانه منم
آید آن دم، که تو ویرانه و من آبادم

بی مهابا شدی و جور و جفا کردی، لیک
روز محشر تویی و آه من و فریادم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
به این امّید میمانم در این هستی، تو می آیی
که جان دادن در این خلوت شرف دارد به تنهایی

تو بازآ تا ببینم بار دیگر روی ماهت را
تو بازآ گرچه دیگر من ندارم چشم بینایی

رفیقان زمان دلخوشی ، از حال بیمارم
چه میدانید؟ بر گفتن ندارم رغبت و نایی

مقصر این دل است آخر تورا با خوب رویان چه؟
نه‌حالا قسمتت گردد نه‌ دل خوش‌کن به فردایی

اگر خورشیـد هم باشم خـلاف آنچه میبینید
بگردم روز و شـب را من به دور مـاه زیبایی

تـورا من آرزو کـردم تو در فکـر رقیـبانی
کشیدم درد بی مهری چه روزها و چه شب هایی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا