تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار هیوا مسیح

امشب
خوابهایم برای تو
از این پس
باچشم های باز می خوابم
از اینجا به بعد
چشم هایم از تا غروب
نگاههای آشنا می آید
و می رود که بیاید از طلوع چشم هایی که ندیدم
از اینجا به بعد
که تو چترت را نو می کنی
من از راههای پراز چتر رفته برمی گردم
ولی تو آمدنم را خواب نخواهی دید
از اینجا به هر کجا
من بدون ساعت راه می روم
بدوه هر روز که صبح را
از پنجره به عصر
می برد
و پای سکوت ماه
به خاطره خیره می شود
از اینجا به بعد
دنیا زیر قدم هایم تمام می شود
و تو از دو چشم باز
که رو به آخر دنیامی خوابد
رو به چترهای رفته
تمام خوابهایم را خواهی دید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بگو قطار بایستد
بگو در ماه ترین ایستگاه زمین بماند
بماند سوت بکشد ، بماند دیر برود
بماند سوت بکشد ، برود
دور شود
بگو قطار بایستد
دارم آرزو می کنم
می خواهم از همین بین راه
از همین جای هیچ کس نیست
کمی از کناره ی دنیا راه بروم
از جاده های تنها
که مردان بسیاری را گم کرد
مردانی که در محرم ترین ساعات عشق گریستند
و صدایشان در هیچ قلبی نپیچید
می خواهم سوت
بزنم ، بمانم
زود بروم ، سوت بزنم ، دور شوم
کمی از این همه صندلی های پر دود
کمی از این همه چشم و عینک های سیاه
می خواهم کمی دورتر از شما سوت بزنم
می خواهم در ماه ترین ایستگاه زمین
در محرم ترین ساعات ماه
گریه کنم
می خواهم کمی دورتر از شما
کمی نزدیک تر به ماه
بمیرم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
چگونه از تمام زمین گذشتی؟
سراسر جاده‌ها سراسر پل‌ها
تنها چراغی می‌رفت
که زمزمه‌‌های تلخش در یاد می ماند

چگونه از تمام حرف‌‌های کودکی
که درکوچه‌ها دویدند
و از تمام روزنامه‌های دنیا
چیزی به یادت نمانده است
تا در جایی آرام بنویسی : خانه؟
مرا به خانه صدا کن

در ماه برف می‌بارد
و از روی تمام پل‌ها
از روی تمام جاده‌ها و ریل‌ها
هراسی تازه می‌گذرد
مرا به خانه صدا کن

سراسر زمین
سیب‌‌های سرخ در مهتابی‌‌های تاریک از یاد رفته است
و جوراب‌‌های گلی دختران
از بند رخت رها شده است
بند رخت بر آسمان خطی می‌کشد

و تو از تمام روز‌های رفته که تاب آوردی
ماه را آرزو می‌کنی
خانه را
ماه را آرزو می‌کنم
ماه سبز را که سبز می‌درخشد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
او می‌آید از باغ‌‌های تاریک تا آواز بخواند
در کنار پنجره‌‌های شب

آن روز که می‌آید
پروانه‌ها در باد می‌رقصند
و او آوازش را می‌خواند

در بوی سیب‌‌هایی از شبانه‌‌های دور
و صدای هزار پنجره تاریک
که باز می‌شوند
به آواز آن روز
در بوی سیب‌‌های شبانه

او فقط آواز می‌خواند
می‌ماند
نمی‌رود
هرگز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
- کجا می‌روی؟
با تو هستم
ای رانده حتی از آینه
ای خسته حتی از خودت

کجای این همه رفتن
راهی به آرزو‌های آدمی یافتی؟
کجای این همه نشستن
جایی برای ماندن دیدی؟
چرا عکس‌های چند سالگی را به ماه نشان می‌دهی؟
خلوت کوچه‌ها را چرا به باد می‌دهی؟

یک لحظه در این تا کجای رفتن بمان
شاید آن کاغذ مچاله که در باد می‌دود
حرفی برای تو دارد
سطری نشانی راهی

حالا در این بی‌کجایی پرشتاب
با که اینقدر بلند حرف می‌زنی؟
تمام چشم‌های شهری شده نگاهت می‌کنند

- کسی نیست، با خودم حرف می‌زنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
در حیاط همسایه، برف
با درختان بی نام بسیار

نگاه می‌کنم و
پرنده شکل می‌گیرد
در آسمان برفی حیاط

خدایا!
آن پرنده
بر شاخه‌ی کدام درخت خواهد نشست
تا بهار از خاطری بگذرد؟

بگو چه کنم
با این همه درخت بی نام
بهار را چگونه به یاد بیاورم
بی شکوفه و برگ
بی پرنده و آواز

در حیاط همسایه، برف
با درختان بی نام بسیار
در عصر بی صدا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
ما همه از یک قبیله بی چتریم
فقط لهجه‌هایمان، ما را به غربت جاده‌ها برده است
تو را صدا می‌زنم که نمی‌دانم
مرا صدا می‌زنم که کجایم

ای ساده چتر رها که در بغض‌ها و چشم‌ها
تو هر شب از روز‌های سکوت
رو به دیوار به خوابی می‌روی
تو هر شب از نوار‌های خالی که گوش می‌دهی
باز می‌گردی

ما همه از یک آواز کلمات را به دهان و کتابخانه آوردیم
شاید آواز‌هایمان، ما را به غربت لهجه‌ها برده است

کسی باید از نوار‌های خالی به دنیا بیاید
کسی باید امشب آواز بخواند
کسی باید امشب
با غربت جاده‌ها و لهجه‌ها
به قبیله بی چتر برگردد

ما همه از یک گلوی پر از ترانه رها شده‌ایم
فقط سکوت‌هایمان، ما را به غربت چشم‌ها برده است
کسی باید امشب نخستین ترانه را به یاد آورد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
صبورا!
از انتظار این همه شب که به آفتاب فکر می‌کنند
بیشترم
بیشترم از انتظار آدمی برای نجات آدمی
بیشترم از صبر زمین و کفر سنگ‌‌هایی که فرود آمدند
بر سنگ‌ها و آدمی

رفیقا!
دلم که گرفته بود از زمین و انتظار
خودم که بیشترم از انتظار آدمی
خوشم باد که می‌خواهم بی یا با اذن تو با شی*طان حرف بزنم
به جای این همه سنگ که حرف زدند به جای آدمی

دلیلا!
سنگی بایدم
که امروز پرتاب کنم به سوی آدمی
برای کفران آدمی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
وقتی از نیمه مرطوب ماه بر می‌گردم
وقتی از ماه شبانه خیس که به چشم کودکان چسبیده، می‌آیم
چقدر کنار پنجره برایت می‌آورم
چقدر راه نرفته برای سفر

در این سفر
میان سنگینی کلمات، به پروانه‌ها فکر می‌کردم
که دور کودکی‌های از مدرسه تا جاده‌های جهان چرخیدند

در این سفر چقدر رها می‌شوم
نه اینکه من از غربت کلمات
که تمام دنیا از من رها می‌شود

حالا که خوب از نیمه مرطوب ماه به دنیا نگاه می‌کنم
این همه شهر که هر روز، ناخواناتر می‌شوند
این همه آدم که عصرها، بی نام به خانه بر می‌گردند

چه قدر بی‌پروانه و کودکی
چه قدر بی‌زمزمه و چتر

به راه همین طور، نمی‌دانی تا کجا افتاده‌اند
به شهر‌های همین طور، نمی‌دانی تا چه وقت بزرگ، می‌روند
و این دنیا، همیشه به دست‌های ما چسبیده است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,380
20,211
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
آینه‌ی روبروی من از یاد نمی‌رود
کجا باید از تماشا برخیزم
و سایه‌ی دورترین درخت جهان را
به تهی‌خانه‌‌های تا دوردست آسمان بیاورم؟
کجا باید از تماشا برخیزم؟

چقدر درخت، در همیشه این دشت‌ها تنهاست
چه قدر راه، مرا تا مردمان پراکنده برد

حالا به زیارت تنهاترین درخت جهان می‌روم
که سکوت مادران زمین را تاب آورده است

من به سکوت تمام مادرانی می‌روم
که جاده‌های بی آمدن
تا چشم‌های خیسشان رفته است

من پسر تمام مادران زمینم
و حالا چه قدر دلم پر از گرفتن است
برای تمام سکوت مادران
که پشت پرچین روسری‌های پرگره مردند
چه قدر دلم پر است



https://plus.sabavision.com/click/1...IAB18&keywords=&target=http://okcs.ir/sabapro
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا