تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر اشعار ویسلاوا شیمبورسکا

  • شروع کننده موضوع D A N I
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 360
  • پاسخ ها 14
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
منتقد انجمن
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,145
21,234
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

همان‌ام که هستم

%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8.jpg


همان‌ام که هستم
نافهمیدنی
مثل هر اتفاق

کافی بود
نیاکان دیگری داشته باشم
تا از لانه‌ی دیگری برخیزم
تا زیر بوته‌ی دیگری
از تخم درآیم

در جُبّه‌خانه‌ی طبیعت
تن‌پوش‌های زیادی‌ست
تن‌پوش عنکبوت ، مرغ دریایی ، خوش صحرایی
هر کدام درست اندازه است و راحت
تا زمانی که پاره شود

من هم فرصت انتخاب نداشتم
اما شکایتی ندارم
می‌توانستم چیزی کم‌تر باشم

از راسته‌ی ماهیان ، موران ، انبوه وزوزکنان
پاره‌های منظری که باد این سو و آن سو می‌کشدش
کسی ناخوشبخت‌تر
کسی که برای خزَش
برای سفره‌ی عید پروار می‌شود

درختی گیرکرده در زمین
که حریق به سویش می‌شتابد
علفی که جریان رویدادهای نافهمیدنی
پایمالش می‌کند

آدمی بدذات که زیر فلک
برای دیگران خجسته است

و چه می‌شد اگر باعث بیم
یا فقط انزجار
یا تنها رحم می‌شدم

حتا اگر در قبیله‌ای که بایست
زاده نمی‌شدم و
پیشرفتی نداشتم
تا حالا که سرنوشت
بر من رحیم بوده است

ممکن بود خاطره‌ی لحظه‌های خوش
قسمتم نمی‌شد

ممکن بود از میل به قیاس
محروم می‌شدم

می‌توانستم خودم باشم ، بی تعجب
و این یعنی
که کاملن دیگری بودم

ویسلاوا شیمبورسکا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
منتقد انجمن
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,145
21,234
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

مدیون آنانی هستم

%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%88%D9%86.jpg


مدیون آنانی هستم
که عاشقشان نیستم
این آسودگی را
آسان می پذیرم
که آنان با دیگری صمیمی ترند

با آن ها آرامم و
آزادم
با چیزهایی که عشق نه توان دادنش را دارد و
نه گرفتنش

دم در
چشم به راه شان نیستم
شکیبا
تقریبا مثل ساعت آفتابی
چیزهایی را که عشق در نمی یابد
می فهمم
چیزهایی را که عشق هیچ گاه نمی بخشد
می بخشم

از دیداری تا نامه ای
ابدیت نیست که می گذرد
تنها روزی یا هفته ای

سفر با آنان همیشه خوش است
کنسرت شنیده شده
کلیسای دیده شده
چشم انداز روشن
و هنگامی که هفت کوه و رود
ما را از یک دیگر جدا کند
این کوه و رودی ست
که از نقشه به خوبی می شناسی شان

اگر در سه بعد زندگی کنم
این انجام آنان است
در فضایی ناشاعرانه و غیر بلاغی
با افقی ناپایدار

خودشان بی خبرند
چه زیاد دست خالی می برند
عشق در مورد این امر بحث انگیز
می گفت دینی به آنان ندارم

ویسلاوا شیمبورسکا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
منتقد انجمن
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,145
21,234
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

قهر نکن عزیزم

%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA.jpg


قهر نکن عزیزم
همیشه که عشق
پشت پنجره هامان سوت نمی زند
گاهی هم باد
شکوفه های آلوچه را می لرزاند
دنیا همیشه قشنگ نیست

پاشو عزیزم
برایت یک سبد ، گل نرگس آورده ام
با قصه ی آدمها روی پل
آدم ها روی پل راه می روند
آدم ها روی پل می ترسند
آدمها
روی پل
می میرند

ویسلاوا شیمبورسکا



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
منتقد انجمن
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,145
21,234
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?

هیچ چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد



هیچ چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد
و اتفاق نخواهد افتاد
درنتیجه ناشی
به دنیا آمده ایم
و خام خواهیم رفت

حتی اگر کودن ترین شاگرد ِ مدرسه ی دنیا می بودیم
هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی کردیم

هیچ روزی تکرار نمی شود
هیچ شبی ، دقیقاً مثل شب پیش نیست
هیچ بو*سه‌ای ، مثل بو*سه‌ی قبل نیست
و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی

دیروز وقتی کسی در حضور من
اسم تو را بر زبان آورد
طوری شدم ، که انگار گل رزی از پنجره ی باز
به اتاق افتاده باشد

امروز که با همیم
رو به دیوار کردم
رز ، رُز دیگر چیست ؟
آیا رز ، گل است ؟ شاید سنگ باشد

روزها ، همه زودگذرند
چرا ترس ، این همه اندوه بی‌دلیل برای چیست ؟
هیچ چیزی همیشگی نیست
فردا که بیاید ، امروز فراموش شده است

هر دو خندان
خود را با طالع و سرنوشت‌مان هماهنگ می کنیم
هر چند باهم متفاوتیم
مثل دو قطره ی آب زلال

ویسلاوا شیمبورسکا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار ترجمه
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
گرافیست انجمن
Nov
2,379
20,208
193
20
خم یک کوچه?
وضعیت پروفایل
-پس زخم‌هامان چه؟ - نور از محل این زخم‌ها وارد می‌شود!
سینما را ترجیح می‌دهم
گربه‌ها را ترجیح می‌دهم
درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح می‌دهم.
دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح می‌دهم.
خودم را که آدم‌ها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد،
ترجیح می‌دهم

ترجیح می‌دهم نخ و سوزن آماده دمِ دستم باشد.
رنگِ سبز را ترجیح می‌دهم.
ترجیح می‌دهم نگویم که
همه‌اش تقصیرِ عقل است.
استثناها را ترجیح می‌دهم.
ترجیح می‌دهم زودتر بیرون بروم.
ترجیح می دهم با پزشکان درباره‌یِ چیزهایِ دیگر صحبت کنم.
تصاویر قدیمی راه‌راه را ترجیح می‌دهم.
خنده‌دار بودنِ شعر گفتن را
به خنده‌دار بودنِ شعر نگفتن ترجیح می‌دهم.


در روابط عاشقانه سالگرد‌هایِ غیرِ رُند را ترجیح می دهم
(در روابط عاشقانه جشن های بی‌مناسبت را ترجیح ‌می‌دهم)
برای اینکه هر روز جشن گرفته شود.
اخلاق‌گرایانی را ترجیح می‌دهم
که هیچ وعده‌ای نمی‌دهند.
خوبی‌های‌ِ هشیارانه را بر خوبی‌هایِ بیش از حد زودباورانه ترجیح می‌دهم.
منطقه‌یِ غیرنظامیِ را ترجیح می‌دهم.
کشورهایِ تسخیر شده را بر کشورهایِ تسخیر کننده ترجیح می‌دهم.
ترجیح می‌دهم به چیزی ایراد بگیرم.
جهنمِ بی‌نظمی را بر جهنمِ نظم ترجیح می‌دهم.
قصه‌هایِ برادارانِ گریم را بر اولین صفحه‌یِ روزنامه‌ها ترجیح می‌دهم.
برگ هایِ بی‌گُل را بر گُل‌هایِ بی‌برگ ترجیح می‌دهم.
سگ‌هایی که دمشان بریده نشده ترجیح می دهم.
چشم هایِ روشن را ترجیح می‌دهم چرا که چشم هایِ من تیره است.
گشوها را ترجیح می‌دهم.
چیزهای زیادیِ را که اینجا از آنها نام نبرده‌ام
بر چیزهایِ زیادی که اینجا از آنها هم نامی برده نشد ترجیح می‌دهم.
صفرهای آزاد را بر صفرهایِ به‌صف‌شده برایِ عدد شدن را ترجیح می‌دهم.
زمان یک حشره را بر زمان یک ستاره ترجیح می‌دهم.
ترجیح می‌دهم بزنم به تخته!
ترجیح می‌دهم نپرسم تا کِی، و کِی.
ترجیح می‌ذهم حتی این امکان را در نظر بگیرم
که وجود هم حقی دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا