تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزشی انواع پایان بندی داستان.

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
⛱|× جملات فلسفی
در پایان گتسبی بزرگ نشون داده می‌شه اگرچه مردم با جریان زمان می‌گذرن اما رفتارهاشون ریشه در گذشته داره:
و بدین سان در قایق نشسته، پارو بر خلاف جریان بر آب می‌کوبیم و بی امان به طرف گذشته رانده می‌شویم.
[گتسبی بزرگ، اثر اسکات فیتزجرالد]

⛱|× مرگ
در پایان این کتاب هم از نقل قول انجیل استفاده شده و هم نشون داده عشق از مرگ قوی‌تره:
آنها حتی در زمان مرگ نیز از یکدیگر جدا نخواهند شد.
[آسیاب رودخانه فلاس، اثر جورج الیوت]

⛱|× گفت‌وگو
این گفت‌وگوی پایانی نشون می‌ده را*بطه در حال از دست رفتنه و با یه طعنه تموم می‌شه:
گفتم:«بله. قشنگ‌تر نیست که این‌جوری فکر کنیم؟»
[خورشید هم طلوع می‌کند، اثر ارنست همینگوی]

⛱|× کنش
تبصره 22 رمانی درباره جنگ و مرگه، و و این درونمایه تا پایان داستان ادامه داره:
چاقویی که پایین آمد، از بیخ گوشش گذشت و او از زمین برخاست...
[تبصره 22 اثر جوزف هلر]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
⛱|× توصیف
پایان بلندی‌های بادگیر پایان ویژه‌ای داره، جایی که طوفان‌های زندگی تموم شدن و شخصیت‌ها آروم گرفتن:
حشره‌هایی را که در خلدنگ‌ها و گل‌های وحشی پرواز می‌کردند تماشا کردم. به ندای باد در میان چمن گوش فرا دادم و متحیر ماندم که چگونه کسی می‌تواند تصور کند که در این زمین آرام و ساکت، به خواب رفتگان آرام خفته باشند.
[بلندی‌های بادگیر اثر امیلی برونته]

⛱|× راوی جالب
صدای راوی در ناطوردشت توجه خواننده رو جلب کرده و تا خط آخر همینطور می‌مونه:
هیچوقت چیزی به کسی نگویید. اگر بگویید، یواش یواش دلتان برای همه تنگ می‌شود.
[ناطوردشت، اثر جی‌دی‌سلینجر]

⛱|× ابهام
در رمان ‌صورت یک بانو خواننده باید تا ابد صبر کنه تا پاسخ پرسش‌هایی مثل این‌که آیا دو شخصیت به هم می‌رسن یا خیر رو بفهمه‌.
او همراهش رفت، گویی کلید قفل صبر را به او داده باشند.
[صورت یک بانو، اثر هنری جیمز]

⛱|× بازگشت به خانه
شخصیت رمان هتل دولاک به خونه برمی‌گرده اما می‌فهمه که در نهایت هیچ‌چیز مثل سابق نمی‌شه:
اما پس از لحظه‌ای با خود اندیشید که یک جای کار می‌لنگد، روی عبارت «به خانه آمدن» را خط زد و به سادگی نوشت:«بازگشتن.»
[هتل دولاک، اثر آنیتا بروکنر]

⛱|× دایره کامل
توی رمان زیر اولین و آخرین خط به هم مرتبط‌اند، سطر اول اینه:«اول از همه باید دانه‌ها را بشوید.» و سطر آخر اینه:
اول از همه باید دانه‌ها را بکارد.
[تیغی از علف، اثر لوییز دسوتو]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا