تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

محبوب اپیزود بی‌تو | به قلم bahar

  • شروع کننده موضوع bahar...
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 687
  • پاسخ ها 6
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
377
1,215
103
جهنم خیالت
به نام خالق طُ

1675878966681.png


نام اثر: بی‌تو
نویسنده: bahar
ژانر: درام
سطح: محبوب
توضیحات:
اپیزود درباره‌ی فردی است که تازه کسی که دوستش داشته رهایش کرده و احساساتش را در کلماتش به جریان می‌اندازد و... .​


توضیحات نویسنده:
اگه این اپیزود هم مثل "بی‌من" قوی اجرا شد، میشه گفت جلد دوم اپیزود بی‌منِ!
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
819
108
119
وضعیت پروفایل
ما بد نیستیم ولیکن، دوران با ما بدی کرد.
56189_4dfb9374e8969221fb23819b2e4ca1fa.png



نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.


قوانین تایپ اپیزود، پادکست و دکلمه در انجمن کافه نویسندگان


هرگونه آثار شما در این بخش نباید کمتر از 7 پارت و بیشتر از 25 پارت شود.


شما می توانید پس از ارسال 5 پارت از اثر خود، درخواست نقد، درخواست تگ و درخواست جلد بدهید.

نکته : نقد اجباری می باشد و برای درخواست تگ حتما می بایست اثر شما نقد شده باشد.

درخواست نقد

درخواست نقد برای اپیزود دکلمه و پادکست


درخواست تگ

درخواست تگ برای اپیزود پادکست دکلمه


درخواست جلد

درخواست جلد برای دکلمه پادکست اپیزود

همچنین شما می‌توانید پس از ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی بدهید.

درخواست کاور تبلیغاتی


هر پست شما نباید کمتر از 8 خط باشد و بیشتر از 25 خط نباید ادامه یابد .


همچنین ‌شما می توانید پس از ارسال 7 پست اعلام اتمام نمایید تا رسیدگی های لازم صورت بگیرد.

اعلام اتمام

اعلام اتمام اپیزود پادکست و دکلمه


نکته : تنها آثاری که تگ می‌گیرند، توسط گویندگان تیم آوای کافه نویسندگان ضبط می گردد و متن آن برای دانلود به صورت فایل pdf روی سایت اصلی قرار می‌گیرند.


اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
377
1,215
103
جهنم خیالت
[اپیزود اول]

نمی‌دونم!
(مکث)
نمی‌دونم چرا دارم برات می‌نویسم!
(سکوت)
شاید که دوباره دلم می‌خواد دعوا کنیم...شاید هم دلم تنگ شده و کسی مثل تو تاحالا توی زندگی من سر درنیاورده. نمی‌دونم!
شاید وقتشه این دوری تموم شه، ولی مگه تو تازه نرفتی؟! پس چرا برای من مثل سال می‌گذره؟
(مکث)
نمی‌دونم...هیچ‌وقت نمی‌دونستم. هیچ‌وقت کافی نبودم. ولی در کمال ناباوری، تو به من احساس زنده بودن می‌دادی؛ یه حسی که بعد از تو درکش نکردم قبل از تو هم همین‌طور. همه از من متنفرن، من یه لجن‌زارم و ماهی‌های مرده‌ام تیکه‌های قلبمن.
(آه)
وقتی من هستم، کسی نمی‌فهمه! من هیچ‌وقت نبودم؛ تو!
آه...تو!
تو حس زیبای چای توی سرمای زمستونی، حس بوی چمن بارون زده...حس زنده بودن و تپیدن قلبم!
(سکوت)
همیشه می‌خواستم بدونم...چه مشکلی داشتم؟ چرا؟ چرا هیچ‌کس، نه! چرا هیچ‌وقت برای هیچ‌کس کافی نبودم؟ می‌خواستم بدونم مگه من چمه؟ که حتی تویی که تموم وجودمو بهت دادم، بهترین لحظه‌ها حتی تو ناراحت‌ترین حالت ممکن که بودم برای تو خوشحال میشدم و مثل عروسک، لبخند دوخته شده تحویلت می‌دادم؛ تو دیگه چرا؟!
(مکث)
من نباشم...هیچ‌کس نمی‌فهمه، کسی تو روزنامه اخبار واسه‌ام چاپ نمی‌کنه، کسی واسه‌ام آهنگ ناراحت‌کننده تو رادیو درخواست نمیده و هیچ‌کسِ هیچ‌کس برای رفتنم اشک نمی‌ریزه حتی آسمونم ابری نمیشه یا گل‌ها پژمرده نمیشن؛ اما محاله تو نباشی! اصلاً حرفشم نزن! هیچ‌کس نمی‌خنده، هوا ابریه، آسمون کدره و تار، چشم‌ هیچ‌کس واضح نمی‌بینه...یه حس خلع تنهایی تو وجودم ریشه می‌زنه، مثل تموم وقت‌هایی که توی زنگ تفریح می‌موندم گوشۀ دیوار، کز کرده...
(کمی ناراحت)
چون تو نیومده بودی.
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
377
1,215
103
جهنم خیالت
[اپیزود دوم]

نمی‌دونم که کیم، نمی‌دونم که کجام، نمی‌دونم اسمم چیه.
(سکوت)
اما؛ یه چیزی رو خیلی خوب می‌دونم، این‌که مریضم!
(مکث)
مریضیمو نمی‌دونم چیه. فقط می‌شنوم که همه می‌گن مریضم. مریضم...خودمو نمی‌شناسم...مریضم...هیچ‌وقت نمی‌فهمم کجام...مریضم...حتی اسمشم نمی‌دونم.
(سکوت)
می‌گن مریضم...دلیلشو نمی‌دونن، فقط قضاوتم می‌کنن، ولی خودم می‌دونم؛ که تویی!
می‌گن دوستم دارن، خودم می‌دونم؛ که ندارن!
می‌گن هر رفته‌ای یه روز برمی‌گرده، قرار نیست هیچ رفته‌ای برگرده؛ دروغ به هم می‌بافن
حرف‌هامو نمی‌فهمن...حرف‌هامو نمی‌فهمن...گوش نمی‌دن!
(مکث)
توام گوش نمیدی...
گفتم بمون؟! نگفتم!
تو دلم که گفتم...از چشم‌هام چرا نخوندی؟
مگه هرچیزی رو باید به زبون آورد؟ مثل نیازهام به تو رو؟ دوست داشتن تو رو؟
(آه کشیدن)
دلم واست تنگ شده. می‌ترسم از این‌که بفهمی و با این‌حال بازم برنگردی...
می‌ترسیدم...
(مکث)
می‌ترسیدم که بگم بمونو
(سکوت)
بازم نمونی!
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
377
1,215
103
جهنم خیالت
[اپیزود سوم]

غم...
(سکوت)
چه اسم عجیبی...چه اسم آشنایی!
(مکث)
غم رو میشه با هرچیزی که فکرش رو بکنید پیوند داد. با اسم من، با زندگیم، با تو، وقتی من با توام یا برعکس
(سکوت)
اما؛ غم از دست دادنت با هر غمی که فکر می‌کردم فرق داشت!
فکر می‌کردم کنار اومدن باهاش خیلی سخته؛ اما...غم یه معنی دیگه‌ای داشت...
(مکث)
فکر می‌کردم غم یعنی از دست دادن تو، اما الان خودم رو درحالی پیدا می‌کنم که با خسته‌ترین حالت ممکن به عکسایی که بارها و بارها از گالریم حذف شدن، و دوباره ذخیره؛ زل زدم. و به این‌که چطوری در عین داشتنت، دورترین آدم ممکن بهم شدی فکر می‌کنم...الانه که پریشونیم باعث شده درد اون غم در برابرش هیچی به نظر نیاد...
(سکوت)
و در عین حال، غمگینم. از تمام خاطراتی که نمی‌دونم چطور ممکنه از پسشون بربیام. با این لحظات غمگینی که توی ذهنم دارم، با این خاطرات که تلخ‌مزۀ مرگ رو میده؛ چطور ادامه بدم؟ چطور ممکنِ ادامه بدم؟! با خاطراتی که نه منو به جلو هول میده و نه به عقب!
تنها منو توی یک جای ثابت نگه می‌داره و لحظات خندیدنتو بارها و بارها توی ذهنم به تصویر می‌کشه...چطور ممکنه از پسشون بربیام؟
(مکث)
وقتی تنها کسی که می‌تونستم تموم دردهام رو جلوش به زبون بیارم و خودم رو خالی کنم تو بودی ولی حالا...به صفحۀ چت دست نخورده‌امون نگاه می‌کنم، به آخرین کلمه‌ای که قبل از تموم کردن دوستیمون گفتی. به این‌که "ازم متنفری"! به این‌که حتی جرأت نوشتن براتو ندارم!
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
377
1,215
103
جهنم خیالت
[اپیزود چهارم]

توی این دنیا، فقط ما هستیم.
(سکوت)
هرچند که دیگه مثل قبل به‌نظر نمیاد!
مثل قبل نیست.
(مکث)
سرمو می‌کنم تو گوشیم یک سره، می‌خوابم، بلند می‌شم، دوباره تویی...همه جا که چشم‌هام نگاه می‌کنه.
(مکث)
تویی!
(نفس عمیق)
توی این‌ دنیا، فقط ما دوتاییم، هرچند که دیگه مثل قبل به‌نظر نمیاد.
مثل قبل نیست.
تلفنت رو جواب بده، می‌دونم که دلت برام تنگ شده؛ تنهایی خوب نیستی!
مثل قبل نیستیم، ولی میشه دوباره باشیم؟
من می‌خوام که باشیم!
از اتاقت بیرون بیا، منو ببین، سرمو از توی اینترنت بیرون بکش؛ دوباره بهم زنگ بزن
می‌خوام بریم بیرون؛ مثل قبل نیستیم؛ ولی میشه باشیم؟!


هیچ‌وقت فکرشم نمی‌کردم متنی که می‌خوام بنویسم؛ مثل یه آهنگ از آب دربیاد:‌)
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
377
1,215
103
جهنم خیالت
[اپیزود پنجم]

کاش می‌شد تموم احساساتم رو برات تعریف کنم، تمومِ تمومشون رو...
اما ترس وحشی شدن کلماتم ذهنم رو مشغول خودش می‌کنه...
(مکث)
این‌که تا چه حد ممکنن از حد بگذرن، این‌که چقدر خطرناکن
(سکوت)
کاش می‌شد تموم احساسات شکستنم رو بفهمی!
شاید دردت اومد؛ اما لااقل می‌فهمی زخمم رو!
(نفس عمیق)
می‌فهمی من از چه چیزهایی پُرم و هرروز با چه چیزهایی سر و کله می‌زنم، رفتنت هم برترشون کرده!
گاهی از دستت دلخور می‌شم، تموم خونه‌ام جهنم می‌شه و من می‌سوزم و می‌سوزم تو آتش و از همه چیز خاکستر می‌شم
(مکث)
گاهی آرزو می‌کنم که ای‌کاش خاکسترم رو باد بیاره سمتت، بیاره تا ببینی که چقدر دردناک این آدم دل‌گیره
(سکوت)
اما در همین دل‌گیری چه لبخندهایی که نمی‌زنه، چه تو رو وادار به خنده نمی‌کنه!
(نفس عمیق)
چه عاشقانه و مهربانانه به تو عشق نمی‌ورزه و هیچ‌کس، تا آخر عمر، هیچ‌وقت نمی‌فهمه
(مکث نسبتاً کوتاه)
که این آدم، چقدر دل‌گیر ه!


متن ادبی:
کاش می‌شد تمام احساساتم را برایت بیان کنم، تمامِ تمامشان را...
اما ترس وحشی شدن کلماتم مرا در بر می‌گیرد...
(مکث)
این‌که تا چه حد ممکن‌اند از حد بگذرند، این‌که چقدر خطرناکند
(سکوت)
کاش می‌شد تمام احساسات شکستنم را بفهمی!
شاید دردت آمد؛ اما لااقل می‌فهمی زخمم را!
(نفس عمیق)
می‌فهمی من از چه چیزهایی پُرم و هرروز با چه چیزهایی سر و کله می‌زنم، رفتنت هم برترشان کرده!
گاهی از دستت دلخور می‌شوم، تمام خانه‌ام جهنم می‌شود و من می‌سوزم و می‌سوزم در آتش و از همه چیز خاکستر می‌شوم
(مکث)
گاهی آرزو می‌کنم که ای‌کاش خاکسترم را باد به سویت ببرد، ببرد تا ببینی که چقدر دردناک این آدم دل‌گیرست
(سکوت)
اما در همین دل‌گیری چه لبخندها که نمی‌زند، چه تو را وادار به خنده نمی‌کند!
(نفس عمیق)
چه عاشقانه و مهربانانه به تو عشق نمی‌ورزد و هیچ‌کس، تا آخر عمر، هرگز نمی‌فهمد
(مکث نسبتاً کوتاه)
که این آدم، چقدر دل‌گیر است!
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا