متون و دلنوشته بریده‌هایی از کتاب "بیمار خاموش"

[Ermia]

تمامی مطالب این تاپیک بریده‌هایی از کتاب
بیمار خاموش
از الکس مایکلیدیس می‌باشد.​

 

[Ermia]

نوشتن یک جور آزادسازی است. یک جور تخلیه که می‌توانی با آن خودت را شرح دهی. به نظرم چیزی مثل درمان.

 

[Ermia]

گاهی دلم می‌خواست که بتوانم ناپدید شوم

 

[Ermia]

صدای حرف زدن رفتار همیشه بلندتر از واژه‌هاست.

 

[Ermia]

یکی از سخت‌ترین چیزها این است که در بیش‌تر موارد وقتی نیاز به دوست داشته شدن داریم، این اتفاق نمی‌افتد. احساس وحشتناکی است. درد ناشی از دوست نداشته شدن.

 

[Ermia]

من عقیده دارم که همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگی‌مان با هم فرق دارد.

 

[Ermia]

وینیکوت گفته، هیچ نوزادی نمی‌تواند از مادرش متنفر باشد، مگر این‌که ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.

 

[Ermia]

اگر نگاه می‌توانست کسی را بکشد، من مرده بودم.

 

[Ermia]

موسیقی این قدرت را دارد که سرسخت‌ترین افراد را رام کند.

 

[Ermia]

«انتخاب مع*شوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر است. باید از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق است، به انتقادهایم گوش می‌دهد، به من اجازهٔ اشتباه می‌دهد و آیا وعده‌های غیرممکن می‌دهد یا نه؟»