تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته بریده‌هایی از کتاب "چهل نامه به همسرم"

  • شروع کننده موضوع Ermia
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 94
  • پاسخ ها 22
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Dec
133
137
43
عزیز من! اگر زاویه‌ی دیدمان، نسبت به چیزی، یکی نیست، بگذار یکی نباشد. بگذار فرق داشته‌باشیم. بگذار، در عین وحدت، مستقل باشیم. بخواه که در عینِ یکی‌بودن، یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل‌کنیم نه ناپدید. تو نباید سایه‌ی کمرنگ من باشی من نباید سایه‌ی کمرنگِ تو باشم این سخنی‌ست که در بابِ «دوستی» نیز گفته‌ام. بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث‌کنیم؛ امّا نخواهیم که بحث، ما را به نقطه‌ی مطلقاً واحدی برساند.
 
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Dec
133
137
43
تو دلت می‌خواهد که حتّی مخالفانِ راه و نگاه و اندیشه و آرمان ما نیز ما را خالصانه بستایند و دوست بدارند... این ممکن نیست، نیست، نیست عزیز من؛ این __ ممکن __ نیست.
 
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Dec
133
137
43
در یکنواختی و سکون، هیچ‌چیز وجود ندارد چه رسد به خوشبختی که ناگزیر، از پویشی دائمی سرچشمه می‌گیرد.
 
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Dec
133
137
43
در حقیقت، جُز تو هیچ‌کس مرا چنان که باید نشناخته‌است و نخواهدشناخت: سراپا عیب بودنم را کم و کوچک بودنم را
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا