انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

بچه خوب

TaRa

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
عضویت
22/11/20
ارسال ها
455
امتیاز واکنش
823
امتیاز
93
محل سکونت
Shz
وضعیت پروفایل
تجربه را، تجربه کردن خطاست...!
بچه ی خوب

اتل متل توتوله *** بچه ی خوب چه جوره؟
بچه ی خوب می دونه**تاریکی ترس نداره
این آسمون آبی*** شب می شه پر ستاره
بچه ی خوب می دونه** لولو وجود نداره
از لو لوی خیالی*** ترسی به دل نداره
بچه ی خوب دلیره** شجاعه مثل شیره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صبح که میشه خروسم می‌زنه زیر آواز
میگه دیگه بیدار شـــــو کوچولو از خواب ناز
از رختخواب در بیـــــــــــا خورشید خانم بیداره
زمین چه روشن شـــده با نور اون دوباره!
پاشو دیگه عزیــــــــزم پاشو با ل*ب خندون
سلام بکن به بـــــابـــا به مادر مهربون
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یاد-خدا

شـروع هر کار خوب با نام و یاد خداست

همان خدای زیبـــا که داد به ما این کلاس

بارون میاد ریز ریز تو دشت پاک و تمیز

سلام من به شما شکوفه های عزیـــز

غنچه‌های قشنگــم بچه‌های زرنگــــــم

امیدوارم خوب باشید همیشه محبوب باشید

بازی کنید بخندیــــد در روی غم ببندیــــــد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
الســـون و ولســون باز اومده زمستون

سه ماهه فصل پاییز تمومه بچه ها جون

فصل پاییز سراسر مـــهر و آبــان و آذر

حالا ما این سه ماه رو گذاشتیمش پشت سر

چرخ چرخ ، عباسی با همدیگه همــــبازی

آدم برفی می سازیم آدم برفی می سازیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اتل متل یه مورچـــه قدم می زد تو کوچه

اومد یه کفش ولگرد پای اونا لگد کــــرد

مورچه ی پا شکسته راه نمی ره نشسته

پاشا با برگی بسته لنگون زنون و خسته

نمی تونه کار کنه دونه ها رو بار کنـــه

تو لونه انبـــار کنــه بچه هاشا شاد کنه

مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی

مانند شیر شاهـــی خوب بشه پات الهی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یه پرنده دوست داره آسمون آبی باشه
روزای خوب خدا صاف و آفتابی باشه

یه پرنده دوست داره خوب و مهربون باشه
شب پیش ستاره ها روز تو آسمون باشه

یه پرنده دوست داره تو دلا غم نباشه
لبا پرخنده باشه درد و ماتم نباشه

یه پرنده دوست داره رو زمین جنگ نباشه
همه دل ها شاد باشن هیچ دلی تنگ نباشه

یه پرنده دوست داره قفسش باز بمونه
از قفس فرار کنه راحت آواز بخونــــه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی

تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی

گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود

نه پنجره نه در داشت نه کسی ز من خبر داشت

دادم به خود یک تکان مثل رستم پهلــــــوان

تخم خود را شکستم اینگونه بیرون جستـــم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بهارم و بهارم شادی با خود میارم

شکوفه های سفید گل های تازه دارم

سه ماه دارم همیشه فروردین اولیشه

اردیبهشت و خرداد ماههای آخریشه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دکتر چه مهربونه درد منو میدونه

زخم منو میبنده با شوخی و با خنده

میگه مریض کوچولو کوچولو و کوچولو

برو بخواب تو خونه دوای تو همینه

تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پدر بزرگ خوبـــــم همیشـــه مهربـونــه

وقتی که پیشم باشه برام کتاب می خونه

مادر بــــزرگ نــــازم خیلــی برام عزیــزه

هرچی غذا می پزه خوشمــزه و لذیــذه

وقتی با اونها باشم غصــه و غم نــدارم

دنیا برام قشنگـــه هیچ چیزی کم ندارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا