با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
گرشاسپنامه اسدی سرودن گرشاسپنامه را در پیرامون سال ۴۵۵ هجری قمری در نخجوان و به درخواست محمد بن اسماعیل حصی (یا حصنی)، وزیر ابودُلَف شَیبانی و برادرش ابراهیم، آغاز کرد و آن را در سال ۴۵۸ قمری به پایان رسانده و آن را به امیر پیشکش کرد. گرشاسپنامه نزدیک به ۹ هزار بیت در بحر متقارب دارد؛ کهنترین دستنوشتهٔ آن در ماه سفر سال ۸۰۰ قمری رونویسی شدهاست و نزدیک به ۷ هزار بیت دارد. در گرشاسپنامه، ماجراهای گرشاسپ، پدربزرگ رستم که از تخم جمشید بوده و در خدمت ضحاک است، روایت میشود. در تاریخ سیستان و مجملالتواریخ روایتهایی دربارهٔ کتابی به نام «کتاب گرشاسپ» یا «اخبار گرشاسپ» نوشته ابوالمعید بلخی آمدهاست که نشان میدهد این کتاب منبع اسدی توسی برای سرودن گرشاسپنامه بودهاست. اینگونه به نظر میرسد که اسدی توسی میخواسته گرشاسپ را برتر از رستم، دیگر پهلوان اسطورهای ایرانی نشان دهد، اما بر پایهٔ گفتهٔ خالقی مطلق، چندان در این راه کامیاب نبودهاست. دغدغه اصلی اسدی توسی قافیهپردازی است، از این رو تکبیتها بر کل داستان در اولویت هستند. او از اصطلاحات کهن فارسی و عبارات عربی بهره بردهاست. در گرشاسپنامه شاعری، زبانشناسی، فلسفه و عربگرایی اسدی نمایان است، اما بلوغ، حکمت، میهنپرستی و جهانبینی که در شاهنامه هست، در گرشاسپنامه دیده نمیشود. گرشاسپنامهٔ منظومِ اسدی توسی با اصل داستان تفاوت چندانی ندارد و به گفتهٔ فروزانفر، اسدی بهطور قطع از تصرف و تغییر در آن خودداری کرده و به آن سخنی نیفزوده و اصل قصه را تغییر نداده، چنانکه از سنجش آن با داستان گرشاسپ که در آغاز تاریخ سیستان آمده و از روی کتاب ابوالموید نوشته شده، روشن میگردد.
لغت فرس این واژهنامه برای آن نوشتهشدهاست که واژههای ناآشنایی که در فارسی دری یافت میشوند را برای مردمان اران و آذربایجان تعریف کند. این واژهنامه کهنترین واژهنامه در دسترس به زبان فارسی است که بر پایهٔ شعرهای نمونه نوشته شدهاست. در این واژهنامه دانستههایی جسته و گریخته دربارهٔ نامهای برخی از شعرای سده چهارم قمری یافت میشود. از این واژهنامه چندین دستنویس در ایران و جایهای دیگر در دسترس است که با هم تفاوتهای بسیاری دارند. گویا کهنترین آنها در کتابخانه و موزه ملی ملک در تهران قرار دارد که به سال ۷۲۲ قمری رونویسی شدهاست. دیباچه این دستنوشته از سال ۱۳۰۲ هجری (۱۸۸۴–۸۵ میلادی) است که در آن گفته شده اسدی این کتاب را به درخواست «پسر خویش»، اردشیر بن دیلمسوپار نجمی» نوشتهاست که او از اسدی به نام «حکیمِ جلیلِ اوحد» یاد میکند.
سبک در گرشاسپنامه آموزههای اسلامی نیز دیده میشود، اما در اصل روایات کمتر راه یافتهاست. همچنین درآمیختگیهایی که میان اسطورههای ایرانی و سامی در آغاز دوره اسلامی انجام شده بوده، در گرشاسپنامه راه یافتهاست. در یکجا زرتشت همان ابراهیم پنداشته شده و در جای دیگر هود پیامبر زمان جمشید پنداشته شده، با این همه، میتوان با سنجیدن گرشاسپنامه با اوستا و ادبیات پهلوی، اصالت بخشهایی از آن را به خوبی نشان داد.
اسدی بیگمان از شیوه سخنسرایی فردوسی سخت تأثیر پذیرفتهاست. بخشی از این تأثیرپذیری با بحر متقارب که با سبک حماسی پیوندی ناگسستنی یافته، مرتبط است. گاهی اسدی شیوه فردوسی را در نمایش صحنهها و وصفها عیناً تکرار میکند؛ ولی بر پایهٔ گفته خطیبی، اسدی بیش از دیگر پیروان فردوسی توانسته به سبکی مستقل دست یابد.
بر پایه گفته خطیبی، ویژگیهای سبک او را میتوان چنین برشمرد: اسدی به صنایع لفظی و تشبیهات و مبالغههای دور از ذهن گرایش بسیار دارد و به شیوه قصیدهسرایان از به کار بردن اصطلاحات علمی زمان خود رویگردان نیست. همچنین در گرشاسپنامه به برخی از ویژگیهای لغوی و دستوری شاهنامه کمتر برمیخوریم، مانند به کار بردن «ابر»، «ابی»، «ابا» و به کار بردن حروف اضافه مضاعفی چون «به سر بر» «به کوه اندرون» «بر اندازه بر» و جز آن.
اسدی از یک سو بیش تز فردوسی واژههای کهن و فراموششدهٔ فارسی را بکار برده و از سوی دیگر بیش از فردوسی هم از واژههای عربی بهره بردهاست. بر پایه گفته خالقی مطلق، بیشتر واژههای عربی شاهنامه در گرشاسپنامه هم آمدهاند. همچنین خالقی مطلق برآورد میکند که نزدیک به صد واژه عربی در گرشاسپنامه آمدهاست که در شاهنامه نیامده است، و از این رو با در نظر گرفتن اینکه شاهنامه شش برابر گرشاسپنامه است و در شاهنامه نزدیک به پانصد واژه عربی بکار رفته، در این صورت گرشاسپنامه دو برابر بیش از شاهنامه واژه عربی دارد. همچنین بسامد کاربرد واژههای عربی مشترک بین گرشاسپنامه و شاهنامه، بهطور نسبی یا حتی مطلق در گرشاسپنامه بالاتر است؛ ولی با همه اینها باید، بر پایه گفته خالقی مطلق، در نظر داشت که همچنان که از ۷۰۴ واژه عربی شاهنامه نزدیک به یکچهارم آن حاصل دستبردن دیگران در شاهنامه است، از آن سو شماری از واژههای تازی گرشاسپنامه هم از دستبرد دیگران وارد شدهاند. همچنین گرشاسپنامه شماری واژه ترکی دارد که در شاهنامه نیست، همچون طغرل و ایاغ.
اسدی در گرشاسپنامه از میان صنایع لفظی، انواع صنعت جناس و مبالغه را بیشتر به کار برده. اما بر خلاف شاهنامه که صنایع لفظی در آن طبیعی و پوشیدهاست، در گرشاسپنامه ساختگی و آشکار است. اسدی در تصویرپردازی مانند فردوسی بیشتر به صنعت تشبیه روی میآورد و این تشبیهات را میتوان به تشبیهات حماسی و غیرحماسی بخش کرد. در تشبیهات حماسی پیرو فردوسی است ولی او که در صنعت مبالغه بیش از فردوسی اغراق میگوید، در صنع تشبیه نیز بیش از او خیالپرداز است. میتوان گفت که اسدی در صنعت تشبیه پیرو فردوسی و پیشرو نظامی است.
در گرشاسپنامه وصفها را نیز میتوان به دو گروه وصفهای حماسی و غنایی بخش کرد و گاهی در یک وصف هر دو شیه به هم آمیختهاست.
در شاهنامه قهرمانان هر گاه در جایی گرفتار میشوند، به خدا روی میآورند، ولی در گرشاسپنامه چنین نیست. در شاهنامه همه چیز بر محور ایران میچرخد، ولی در گرشاسپنامه بر محور گرشاسپ. به گفته خطیبی، یکی از ضعفهای اسدی این است که قهرمانان او بیچهره هستند و خواننده با تصویری از منش پهلوانان او رو به رو نیست تا بتواند آنان را خوب بشناسد و با آنان خوی بگیرد؛ ولی درونمایه شعر اسدی دربارهٔ مسائل اخلاقی و ادب، ساده، استوار و زیباست. او مطالب اندرزی که در منابعش بوده را به خوبی بازگو کردهاست. همه اندیشههای خداشناسی اسدی را میتوان در شاهنامه بازیافت. به دیده اسدی، بهترین دانش در جهان، شناخت ایزد است. هر چند بزرگی او را هیچگاه نمیتوان به درستی دریافت و در زندگی هیچگاه نباید امید از یزدان برید. خرد «سَرِ گوهر است» و درستی و بینایی روان از اوست و جز ایزد از همه چیز برتر است.