تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

بیوگرافی گابریل گارسیا| رمان نویس و نویسنده کلمبیایی

Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

  • باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده: «با مرگ او جهان یکی از آینده‌نگران بزرگ خود را از دست داد. او از دوران کودکی من تاکنون یکی از محبوب‌ترین نویسندگان برایم بوده‌است.»
  • بیل کلینتون: «افتخار می‌کنم که بیش از ۲۰ سال با او دوستی داشتم و ذهن درخشان گابریل گارسیا مارکز و قلب بزرگ او را می‌شناختم.»
  • ژوزه مانوئل باروزو، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا: «گابریل گارسیا مارکز صدای آمریکای جنوبی بود که به صدای جهان ما تبدیل شد.»
  • شکیرا، ترانه‌سرا، رقصنده و خواننده بزرگ پاپ کلمبیایی: «سخت است؛ به تو بدرود گفتن سخت است. تو بخشنده بودی و همه چیز به ما بخشیدی.»
  • جیمز فرانکو، هنرپیشه ۳۵ ساله آمریکایی در توییتر خود نوشت: «"صد سال تنهایی"− گابریل گارسیا مارکز، هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد.»
  • میا فارو، هنرپیشه ۶۹ ساله آمریکایی در توییتر با نوشته‌ی: «در صلح بیارام!» اندوه خود را بیان داشت.
  • رُز مک‌گوآن، هنرپیشهٔ ۴۰ ساله آمریکایی در توییتر نوشت: «واژه‌های او مرا به مکان‌های جادویی کشاند.»
  • خوآنِس خواننده ۴۱ ساله کلمبیایی در توییتی نوشت: «"بزرگترین" رفت "ولی یک اسطورهٔ جاودان برجای ماند".»
  • ایزابل آلنده، نویسنده اهل شیلی: «او مهم‌ترین نویسنده آمریکای جنوبی در سراسر تاریخ بود.»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
مارکز و سطرهایش


1ـ طوفان برگ: اولین رمان اوست که شامل 11 فصل است با سه‌روایت، تا مخاطب نگرش‌های مختلف را در برخورد با اتفاقی واحد ناظر باشد.

2ـ وقایع‌نگاری یک‌مرگ از پیش‌ اعلام‌‌شده: در صفحۀ نخست از وقوع مرگی خبر می‌دهد که پس از بیست‌سال گریبان‌گیر شاهدانش می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

3ـ کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد: سرهنگی بازنشسته که سال‌ها در انتظار نامه‌ای از طرف دولت است تا برای حضورش در جنگی از سال‌های دور برایش مقرری در نظر گرفته شود. مارکز، انتظار را در پیرمرد به‌طرزی واقع‌پذیر نشان داده که مخاطب را متأثر می‌کند.

«سنتیاگوناسار در آن‌موقع خوابی را که دیده بود برایش تعریف کرده بود، اما او چندان اهمیتی به آن درختان در خواب‌های وی نداده بود و فقط گفته بود: هرنوع خوابی در مورد پرنده‌ها معنی سلامتی را می‌دهد».
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
4ـ از عشق و شیاطین دیگر: مارکز گفته این‌رمان، نسخۀ داستانی‌شدۀ افسانه‌ای محلی ا‌ست که مادربزرگش در کودکی برایش گفته است.

در قسمتی از متن کتاب آمده: «هیچ‌دارویی نمی‌تواند چیزی را درمان کند که خوشبختی نتوانسته باشد».

5ـ ساعت شوم: برای آشنایی با نگاه مارکز، رمان خوبی‌ است؛ زعیمان و صاحبان منصب هرکدام سعی دارند مردم را به روش خود رهبری کنند و این چنددستگی حوادثی در پیش دارد که جامعه را مورد تهدیدهایی قرار می‌دهد .

«پدر آنخل گفت: بگو ببینم هیچ‌وقت گناهی را پنهان کرده‌ای؟
ترینیداد با اشارۀ سر گفت: نه.
پدر آنخل چشمانش را بست، به‌ناگاه دست نگه‌داشت. قاشق را روی لبۀ بشقاب گذاشت، دستش را دراز کرد بازوی ترینیداد را گرفت و گفت: زانو بزن».

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
ـ صد سال تنهایی: این‌رمان دچار طاعون بی‌خوابی‌ است. مارکز ریشۀ این‌طاعون را از «افسانۀ اُدیپ» گرفته است.
آغاز تکان‌دهندۀ رمان را می‌توان خلاصۀ رمان نیز دانست، آن‌جا که آمده است:

«سال‌ها سال بعد، هنگامی‌که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند ایستاده بود، بعدازظهر دوردستی را به‌یاد آورد که پدرش او را به کشف یخ برده بود».
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

7ـ پاییز پدر سالار: مارکز پس از ده‌سال مطالعه دربارۀ دیکتاتورهایی مانند فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا، آناستازیو سوموزا، و رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن هفت‌سال از عمرش را صرف نوشتن این‌رمان کرد، رمانی که از لحاظ زمانی، سیال است و حواس‌جمعی خواننده را می‌طلبد.

مارکز به زندگی ژنرال پیری پرداخته که در اوان حکومت محبوب و محترم بوده، اما رفته‌رفته با چشیدن لذ*ت قدرت به فردی سفاک و ستمگر بدل می‌شود که در کاخی مملو از کثا*فت و فضلۀ حیوانات، فرمانروایی می‌کند. پاییز برای ژنرال، زمانی رخ می‌دهد که بعد از کودتا مردم را همراه خود نمی‌بیند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
مارکز دربارۀ این اثرش گفته: ازلحاظ ادبی، مهم‌ترین کتاب من پاییز پدرسالار است. این‌اثر که همیشه دوست داشتم بنویسمش، مرا از گمنامی نجات داد. برای خلق این‌اثر بیش از ۱۷سال کار کردم. مارکز در جایی گفته است: بارها از مارلون براندو شنیده که او دوست داشته این‌داستان تبدیل به فیلم شود تا او نقش پدر سالار را بازی کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...
8ـ عشق سال‌های وبا: و عشق از یک‌تلگراف شروع می‌شود. فلورنتینو جوانی است که در کودکی پدرش را از دست داده و در تلگراف‌خانه مشغول کار شده و بعد از رساندن تلگرافی، شیفتۀ فرمینا می‌شود که پدری ثروتمند دارد و از مادر بی‌بهره است.
پس از بروز عشق و مکاتباتی که بین‌شان رد و بدل می‌شود. پدر فرمینا با مسافرتی طولانی وقفه‌ای در این‌علاقه ایجاد می‌کند و عشقی با سه‌ضلع پدید می‌آید، از همان‌هایی که نظیرش را در روزمره می‌توان دید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

فلورنتینو آریثا بدون این‌که به خود رحم کند، هرشب‌ نامه می‌نوشت. نامه‌ای پس از نامۀ دیگر در دود چراغ روغن نخل‌سوز در پستوی مغازۀ خرازی، و هرچه سعی می‌کرد نامه‌هایش بیشتر به مجموعه‌اشعار شعرای موردعلاقه‌اش در کتابخانۀ ملی که در همان زمان به هشتادجلد می‌رسیدند، شباهت پیدا کنند، نامه‌ها طولانی‌تر و دیوانه‌وارتر می‌شدند. مادرش که در ابتدا در آن عذاب عشق تشویقش کرده بود، رفته‌رفته نگران سلامتی او می‌شد. وقتی از اتاق‌خواب صدای بانگ اولین خروس‌ها را می‌شنید به‌طرف او فریاد می‌کشید: «داری عقلت را از دست می‌دهی، مغزت معیوب می‌شود، هیچ‌زنی در عالم وجود ندارد که لیاقت این‌همه عشق را داشته باشد».

9ـ ژنرال در هزارتوی خود: شرح حالی است از آخرین روزهای رهبر کلمبیا «سیمون بولیوار» از دیدگاه مارکز.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Jul
12,190
58,179
270
سވހیܣ
وضعیت پروفایل
یه متن پاک شده...

در مقدمۀ رمان آمده است:


روز دهم دسامبر سال 1830، بولیوار، هفت‌روز پیش از مرگش به‌هنگام رد پیشنهاد پزشک شخصی خود مبنی بر نوشتن وصیت‌نامه و اعتراف نزد کشیش، اظهار می‌کند: «این چه پیشنهادی‌ است؟ مگر آن‌قدر حالم خر*اب است که از کشیش و وصیت‌نامه با من صحبت شود؟ نمی‌دانم چگونه از این لابیرنت بیرون روم!».

10- خاطرات دلبرکان غمگین من: آخرین رمان مارکز که در سال 2004 منتشر شد، اهتمام گابو بر این است که هو*س را از عشق تفریق کند و نشان دهد که هر کدام چه اثری بر آدمی می گذارد.
و دیگر آثاری که از مارکز به جا مانده شامل چندین داستان کوتاه و چند مجموعه غیر داستانی‌‍ست،که از جمله آن ها می توان آثار زیر را نام برد: زائران غریب، تشییع جنازه مادر بزرگ، سرگذشت یک غریق، بوی خوش گواوا، زیستن برای بازگفتن و...

سرانجام گابریل خوزه گارسیا مارکِز در 87 سالگی و در زمانی که از فراموشی رنج می برد در خانه اش در مکزیکوسیتی آخرین رمانش همان زندگی را به پایان می رساند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا