تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

بیوگرافی یدالله بهزاد|شاعر

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
39
17
8
جام کوردی:
نام اصلی یدالله ایوانی - زمینه کاری ادبیات - متولد بهمن‌ماه ۱۳۰۴ کرمانشاه - مرگ بهمن‌ماه ۱۳۸6 کرمانشاه محل خاکسپاری باغ فردوس کرمانشاه - پیشه معلم – تخلص بهزاد - سروده ها گلی بی‌رنگ، یادگار مهر- تذکرۀ مفصل: جُنگ بزرگ کرمانشاه از عصر قاجار تا امروز- مدرک تحصیلی کارشناس زبان و ادبیات فارسی - دانشگاه تهران
زندگی‌نامه
یدالله بهزاد کرمانشاهی فرزند مرحوم حسین ایوانی، در نیمۀ بهمن‌ماه ۱۳۰۴ خورشیدی در کرمانشاه پا به عرصۀ وجود گذاشت. پس از طی دوران کودکی و گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به سال ۱۳۲۷ خورشیدی، راهی تهران شد و در دانشکدۀ ادبیات به تحصیل پرداخت. در آنجا، از محضر استادانی بزرگ، همچون جلال‌الدین همایی، بدیع‌الزمان فروزانفر، احمد بهمنیار، محمد معین،ذبیح‌الله صفا، پرویز ناتل خانلری و دیگر استادان آن روزگارِ دانشگاه تهران، بهره‌ها برد و توشه‌ها اندوخت.
به سال ۱۳۳۲ به استخدام فرهنگ درآمد و در دبیرستان‌های کرمانشاه به تدریس ادبیات پرداخت و شاگردانی پرورد.
بهزاد در جوانی به ورزش‌های باستانی، وزنه‌برداری و بسکتبال روی آورد. درکنار کلاس درس، مدتی هم مربی بسکتبال شد و با زحمت و تلاش فراوان توانست تیم‌های وزنه‌برداری و بسکتبال کرمانشاه را راه‌اندازی و آماده کند و به جوانان ورزشکار، علاوه بر فنون ورزشی، درس ایمان، اخلاق، ادب و انسانیت بدهد.
او همچنین شاگردان علاقه‌مند به روزنامه‌نگاری، نویسندگی، شاعری، خوشنویسی، نقاشی و کتابخوانی را زیر چتر حمایت خود گرفت و برای آنها کلاس‌های فوق‌برنامه می‌گذاشت و در تعلیم، آموزش و راهنمایی آنها کوشش فراوان می‌کرد. تا این اواخر، هنوز خط‌ها، نقاشی‌ها و برخی از روزنامه‌های دیواریِ آن سال‌های دانش‌آموزان را چون یادگاری عزیز، نگهداری می‌کرد.
۲۷ سال از عمر او در خدمت به فرهنگ کرمانشاه و پرورش نسل جوان گذشت. در اوقات فراغت، وقتِ او به مطالعه، سرودن شعر و پرداختن به خوشنویسی سپری می‌شد.
او ادیب و شاعر بود که علاوه بر شاعری، در هنر خوشنویسی دست داشت و از تعلیمات استادان بزرگ خوشنویسی کشور، همانند علی‌اکبر کاوه، حسن خطاط، محمدرضا اقبال، غلامحسین امیرخانی و شکسته‌نویس برجسته، یدالله کابلی خوانساری بهره‌مند شده‌بود.
وی با اکثر خوشنویسان و هنرمندان کرمانشاه، دوستی، محبت و روابط هنری و معنوی عمیقی داشت که از آن میان می‌توان آیت‌الله استاد سیدمرتضی نجومی را یاد کرد.
بهزاد در تمام عمر خود، وابسته به هیچ حزب، گروه و سازمانی نبود. او، به هیچ پست و مقامی تن درنداد و تا آخر عمر معلمی ساده و صادق باقی ماند.
ازنظر فکر و اندیشه‌های سیـاس*ـی و اجتماعی به سیره و راه و روش امام اول شیعیان عمل می‌کرد و همواره یار مظلوم و دشمن ظالم بود و می‌سرود:
نام زیبای تو شد ورد زبانم، یاعلی
تا به دفع هر غمی بخشد توانم، یاعلی
در دل از مهر تو دارم آفتابی، نیست غم
اختری گر نیست در هفت‌آسمانم، یاعلی
در جوانی، به نهضت آزادی ایران و مبارزات جانانۀ دکتر محمد مصدق و یارانش با استعمارگران خارجی و مستبدان داخلی دل بسته‌بود و این علاقه تا آخر عمر در دل و جانش می‌جوشید. او همواره آبادی، آزادی و سرافرازی وطنش را بسیار دوست می‌داشت و با تمام وجود می‌گفت:
در میان آتش و خون ای وطن، من با توام
ور بباید گفت ترک جان و تن، من با توام
نیست جز گر روز شادی بهرۀ رندان شود
خوان رنگین تو، در روز محن، من با توام
مرگ هم پیوند ما را نگسلد از هم، که باز
در دل گور و در آغـ*ـوش کفن، من با توام
ترک مادر کی تواند گفت فرزند شریف
ای گرامی مادر من، ای وطن، من با توام
از میان شعرا و دانشمندان معاصر ایران، بیش از همه با استادان سخن، محمدحسین شهریار، کریم امیری فیروزکوهی، حبیب یغمایی، پرویز ناتل خانلری، ایرج افشار، محمود فرخ، مهدی اخوان ثالث، محمد قهرمان،محمدرضا شفیعی کدکنی، باقرزاده بقا، نوید، قدسی، سهی و کمال خراسانی، و از همشهریان خود با بسیاری از شاعران، نویسندگان، هنرمندان، فضلا و پژوهشگران کرمانشاهی، دوستی، انس و الفت و ارادت مخصوص داشت، که به‌عنوان نمونه می‌توان از جلیلی بیدار، کیوان سمیعی، نواب صفا، خان‌بابا جیحونی، علی‌اشرف نوبتی (پرتو)، جلیل قریشی‌زاده (وفا)، مسعود مشکین‌پوش و بسیاری از دوستان و سروران بزرگ نام برد که برای پرهیز از درازای سخن، به همین مختصر بسنده می‌کنیم.
بهزاد، مطالعات عمیقی در شعر و ادب فارسی و عربی داشت و همواره در عرفان، فلسفه، هنر و ایران‌شناسی، مطالعه، پژوهش و جستجو می‌کرد.
در این زمینه‌ها، شاید کتابخانۀ عظیم و پربار او در غرب کشور، منحصربه‌فرد باشد.

او اگرچه شاعری خلوت‌نشین و بی ادعا بود، ولی برخلاف نظر برخی معاصران، منزوی و دور از اجتماع نبود زیرا که او با دوستان صمیمی قدیم همچنین با جوانان شاعر و هنرمند، نشست‌وبرخاست می‌کرد و از معاشرت با این عزیزان لـ*ـذت می‌برد و به شکل‌های گوناگون، پناهگاه، راهنما و مشکل‌گشایشان بود.
در شعر بیشتر به سبک خراسانی و قصیده‌سرایان بزرگ آن سبک، سخنوری می‌کرد ولی به سبک‌های عراقی، هندی ـ اصفهانی یا «طرز نو» و مضمون‌سازی‌ها و باریک اندیشی‌های صائب تبریزی و پیروانش نیز توجه خاص داشت؛ و علاوه بر قصیده‌های بلند و محکم، غزل‌های پرشور و حال، قطعه‌ها، مثنوی‌ها، رباعی‌ها، دوبیتی‌ها و شعر نو، به شیوۀ نیما یوشیج و اخوان ثالث، اشعار فراوانی سروده و پدید آورده‌است که هر کدام از آنها، فکر و مضمون تازه‌ای دارند و اندیشه و پیام انسانی و اخلاقی را به انسان می‌رسانند.
مضامین اشعارش متنوع و بیشتر عاشقانه، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و شعرهای تند انتقادی در زمان رژیم پهلوی است.
این شاعر حدود ده هزار بیت شعر نغز، لطیف و استوار که تنهایک دهم آنها به صورت گزیده اشعار گلی بی‌رنگ چاپ و منتشر شده است، مجموعه دیگری به نام یادگار مهر در دست چاپ است که ان شا الله به زودی منتشر می‌شود.
یک جلد از کلیات چندجلدیِ اشعار منتشرنشده‌اش شامل «اِخوانیات» و یک جلد دیگر آن، دربرگیرندۀ «اشعار محلی و کردی کرمانشاهیِ» اوست.
یکی دیگر از خدمات بهزاد درزمینۀ شعر و پژوهش، تألیف تذکرۀ مفصل یا جُنگ بزرگ کرمانشاه از عصر قاجار تا امروز است که در دو جلد تنظیم شده‌است.
مجموعه‌های خطی بسیاری از شعرای کرمانشاه را نیز جداگانه مدون و آمادۀ چاپ کرده‌بود که به‌عنوان مثال می‌توان از دیوان‌های «نامی»، «بیدل»، «قصیده‌سرایان»، «الله‌دوست سالک»، «بسمل»، و «محرم کرمانشاهی» نام برد.
برخی از اشعار بهزاد، در سال‌های دور (سال‌های قبل از انقلاب)، آن هم بیشتر به وسیله دوستان و ارادتمندانش، در مجله‌های یغما، سخن، آینده، صدف، جهان نو، نگین و غیره چاپ و منتشر شده است.
1489305601bbbbbbbbbbbb2.jpg



مورد دیگر آنکه سالیان گذشته، قصیده پرشور و محکمی از او به نام «وطن من» با مطلع:
آباد بماناد، هماره وطن من
کز اوست سُرور دل و شور سخن من
به‌وسیله دوستدارانش، در روزنامۀ اطلاعات چاپ شد. بدون اطلاع ایشان، آنرا در جشنواره فجر شرکت دادند که به‌همراه شعر مهدی اخوان ثالث تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم با رأی هیئت داوران، بهترین شعر معاصر دربارۀ ایران شناخته شد[نیازمند منبع]ولی بهزاد، از پذیرفتن جایزه و وجه نقد سر باز زد و گفت: «من برای وطنم شعر گفته‌ام و از هیچ‌کس توقعی نداشته و ندارم».
سرانجام پس از طی دورۀ کوتاه بیماری، به‌سبب ضعف جسمی،در بامداد روز یکشنبه پنجم فروردین‌ماه سال ۱۳۸۶،درگذشت.
رسید از راه پیری چهره پُرگَرد
ره‌آورد وی انبانی غم و درد
عقابی را ز تیغ کوهساران
فرودآورد و مرغ خانگی کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا