با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
منم بهش فکر کردم بعضی اوقات واقعا اذیتم میکرد ولی بزور از سرم انداختمش بیرون ولی بازم بعضی اوقات بهش فکر میکنم
اوایل میخواستم از ارتفاع زیاد بپرم اخرا به تیر تو مغز
ولی خداروشکر فعلا بهش فکر نمیکنم چون دلایلی واسه زندگی دارم قبلنا از سر نامردی رفیقم مغزم کار نمیکرد
یه چند بار دستامو خط خطی کردم اخریش زمانی بود که بدجور حالم بد بود شب ساعد دستمو با ناخونم تا۲ساعت داشتم می کشیدم که فقط دردبکشم بعد اینکه خونی شد بیخیال شدم چند روز بعد چرک کرد بعد هزار تا مکافات دیگه هنوزم جاش مونده?
مرگ خیلی قشنگه. همیشه دلم میخواست با مرگم دوریم برای اطرافیان حس شه. به خودکشی فکر کردم اما نه برای انجام دادن، فقط گاهی دلم میخواست بمیرم تا بفهمم چقدر باارزش هستم.