تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

در حال ترجمه ترجمه داستان کوتاه Khozaak dokht|آیناز

  • شروع کننده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 387
  • پاسخ ها 2
وضعیت
موضوع بسته شده است.
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
Story name: Khozaak dokht
Writer name: Arghanoon
Genres: tragedy, social, drama
Translator: Aynaz Tabesh
Summary: They say that lilies grow beautifully in the turbid water of the lagoon; but no one talks about their linked roots with the marsh water. This was proved by a lotus who hid beautiful appearance of her life in a closet and a double bed at a morning and she left her black suitcases with all of her flowery clothes in the half_dark and gray darkness of the house. Then she returned to marsh, to the end of a big marsh which is mistakenly named a portarsh, to the end of a big marsh that mistakenly nemed a port, to the end of all borders.
 
آخرین ویرایش:
مدیر هماهنگی
عضو کادر مدیریت
مدیریت هماهنگی
مدیر ارشد
همیار مدیر
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال

DAC8B471-2654-4D79-B30A-774387F7ABF1.jpeg

‌‌
مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن ر‌مان ترجمه‌ شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید.


‌‌
برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیت‌های شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست تگ‌‌ترجمه دهید.


‌‌
الزامی‌ست که هر ترجمه، توسط تیم نقد ر‌‌مان‌های ترجمه شده؛ نقد شود! پس بهتر است که این تاپیک را، مطالعه کنید.


‌‌
برای درخواست طرح جلد ر‌مان ترجمه شده بعد از 10 پارت، بایست این تاپیک را مشاهده کنید.


‌‌
و زمانی که ر‌‌مان ترجمه‌ی شده‌ی شما، به پایان رسید! می‌توانید در این تاپیک ما را مطلع کنید.
‌​


‌‌
موفق باشید!

| مدیریت تالار ترجمه |

 
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
Introduction: Until I come to paint myself into a new color, the paint_brush breaks. The index finger of hopeful people has pointed at me like a creature of prostitution and I know very well what a miserable rag I have become. My hands are hanging on a unknown body. I have lost myself to love and everything that is called a great feeling. Arrgnot and powerless me, I have seen insanity from all the love that I didn't receive; me who is in this useless captivity of the world, in pain and suffering, I have run on thorns with my bare feet... This is my untranslated destiny, the daughter of murky and black waters, Khozaak dokht!
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا