به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

همگانی [جراحت]

خیلی وقتا الکی انلاینی ..پروفایل اینو اونو نگاه میکنی..چتاتونو از اول میخونی:)
یه دفعه به خودت میای میبینی چندساعت گذشته! همه اطرافیانت فکر میکنن سرت با خیلیا گرمه.. ولی فقط خودت میدونی که چقدر تنهایی...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بزرگتر که بشی میفهمی
ارزوی داشتن خیلی چیزا
از داشتنش قشنگ تر بود...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به قلبم معذرت خواهی بدهکارم
به خاطر روزایی که
شکست
گرفت
تنگ شد
و کاری از دست من بر نمی امد؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مواظب دستان گرمش باشید! آری! در سرما سردی پاییز، دستان و حتی دل ها هم سرد می شود!..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خیلی وقتا، هنجرت از سکوت زیاد درد میگیره؛ به جاش چشات حرف میزنن..اشک میریزن..!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گر باعث و بانی این زخم تویی، دارو به چه کارم آید؟ این زخم شده مسکن حالم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب اینطوری که تو زخم میزنی بهم، خاطراتم بیشتر میشن که? حداقل به شبهام رحم کن..به خودم رحم نمیکنی، به قلبم رحم کن که چیزی ازش باقی نمونده! به خودت رحم کن که هرروز نفرین میشی..اما خود خدا جواب قلبم و میده! جواب تو رو هم میده..مطمعن باش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حتی اگر قرار است من خار باشم و تو گل، راضیم..چرا که خار از گل محافظت میکنه؛?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عشق رازیست که دیدگان پنهان نمی‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

عقب
بالا