آدم گاهی دلش می خواهد بنشیند و با یکی در مورد کتابی که خوانده است حرف بزند؛ اما کو تا یکی این طور و آن همه اخت پیدا بشود؟
خواهید گفت پیدا می شوند. بله، می دانم.
من هم داشتم، یکی دو تا.
آن قدر با هم اُخت بودیم که اگر یکی سر وقت به پاتوقمان نمی رسید، دلشوره می گرفتیم.
بعدش، خوب، معلوم است، یکی زن می گیرد، یکی سفر می رود، یکی می رود مذهبی می شود، یکی هم غیبش می زند، خودکشی می کند، دست آخر وقتی خوب زیر و بالای کار را ببینی، متوجه می شوی که آدم ها، بیشترشان، نمی توانند تا آخر خط تاب بیاورند.
#هوشنگ_گلشیری
23مرداد99