تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [ حرف دل ]

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,466
12,568
219
‏انقد دوسش دارم كه حاضرم صد سال باهاش تو بلاتكليفی بمونم، اما تمومش نكنم...​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,466
12,568
219
هيچ كَس، ‏هيچ كَس را فراموش نمى‌كند؛
‏اما ديگر ‏آن طور كه طرفِ مقابل می‌خواهد،
‏هرگز به ياد آورده نمى‌شود.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,466
12,568
219
چیزهایی هست که در طول زمان آنقدر با ما یکی می‌شوند که حتی اگر بخواهیم توضیح‌شان دهیم هم کلمات را گم می‌کنیم ، ما آدم‌ها درمورد بعضی دردها ، به طور شگفت‌آوری رازدار خوبی هستیم ‌..

[ زهره احمدی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,466
12,568
219
تو می تونی بهم بگی بذارش کنار
اما نمی تونی بگی دوستش نداشته باش...
حتی نمی تونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم؟
می دونی این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن...
شبیه دلی که شکسته اس اما تنگ،
شبیه خاطره ای که تلخه اما عزیز،
شبیه رویایی که کوتاهه اما شیرین
دوست داشتن همینه
یه حس ساده و بی دلیله...
از عشقای بزرگ حرف نمیزنم
از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم...
شاید بگی یه روز تموم میشه
آره شاید... ولی تا اون روز نمی تونی بگی دوستش نداشته باش

#پریسازابلیپور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,466
12,568
219
دلم می‌خواد یه مدتی همین‌جور بی‌خیال، برای خودم زندگی کنم . فقط برایِ خودم "حتی به خودم هم فکر نکنم" همین جور بی‌فکر
بدونِ این‌ که منتظرِ چیزی باشم، یا منتظر کسی .

[ محسن یلفانی ]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
May
6,565
15,429
218
میان ستاره‌ای
شدی هر شب برام دلیل این بی‌خوابیا
بهت گفتم بری جات می مونه این دلتنگیا
زیر هر آسمونی باشی بدون بارونش منم
این دل دیوونه رو جز تو هیچکی ارومش نکرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
Aug
6,466
12,568
219
فکر میکنم عادی شدن، با یک شیب ملایمِ بی‌رحم اتفاق میوفته . اینکه نشنیدنِ صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه . اینکه دیدن هر روزه‌ات نیازِ جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم . اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم . عادی شدن عمیق ترین ترسِ منه . زجر آورترین اعترافِ منه .

#بهارعظیمپور
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
دیدی وقتی تو جاده های مه گرفته ی شمال میرونی
مه جلو دیدت رو میگیره
و هیچی جز خط سفیدای وسط جاده نمیبینی...؟
از روزی که دیدمت
انگار همه چیزو مه گرفته...
چشمام فقط
#تو رو میبینه!
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا