L
Lidiya
مهمان
ما غرق شدگان در سکوتیم... .
آخرین ویرایش:
متون و دلنوشته خفقان | انجمن کافه نویسندگان
- Mar
- 3,244
- 9,329
- 193
- وضعیت پروفایل
- ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
حس تو چیست؟
جوانمردی‌ات تا چه حدی است؟
هنگامی که قلبم را شکستی فکر نکردی؟
چشمانت را باز کن.
جوانمردی‌ات تا چه حدی است؟
هنگامی که قلبم را شکستی فکر نکردی؟
چشمانت را باز کن.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- Mar
- 3,244
- 9,329
- 193
- وضعیت پروفایل
- ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
نه اَز سرم می‌اُفتی .
نه اَز چشمانم
کجایِ دلم نشسته‌ای
کِه جایت این قدر اَمن اَست .
نه اَز چشمانم
کجایِ دلم نشسته‌ای
کِه جایت این قدر اَمن اَست .
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- Mar
- 3,244
- 9,329
- 193
- وضعیت پروفایل
- ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
هستی ولی چطور بگویم آنقدری که باید پایِ این عشق باشی نیستی...
نمیدانم دلیل این نصفه و نیمه بودنت چیست
از دلت بی خبرم
نمیدانم دلیل این کم بودنت،کم گذاشتنت چیست
ولیکن این را بدان من مانند آن قبلی و قبلی‌ها نیستم که قدر بودنت را ندانم
مطمئن باش تو یک نیم نگاه به من کنی، من یک عمر چشمانم به تو خیره میشود...
اگر واقعا تا همین حد دوستم داری که اصلا بحثش جداست
ولی اگر دوسم داری و اعتماد و ترس و هزار دلیل دیگر باعث شده از من فاصله بگیری، خیالت راحت
اصلا به قول شادمهر من به این معروفم که بد عاشق میشوم
نترس...
مردّد نباش...
بیا با تمام وجودت پای این عشق بایست
بیا و مردانه عاشقی کن...
بیا و طوری کنارم باش که دیگر به کسی نگویم
هست ولی...
#امیرعلی_اسدی
نمیدانم دلیل این نصفه و نیمه بودنت چیست
از دلت بی خبرم
نمیدانم دلیل این کم بودنت،کم گذاشتنت چیست
ولیکن این را بدان من مانند آن قبلی و قبلی‌ها نیستم که قدر بودنت را ندانم
مطمئن باش تو یک نیم نگاه به من کنی، من یک عمر چشمانم به تو خیره میشود...
اگر واقعا تا همین حد دوستم داری که اصلا بحثش جداست
ولی اگر دوسم داری و اعتماد و ترس و هزار دلیل دیگر باعث شده از من فاصله بگیری، خیالت راحت
اصلا به قول شادمهر من به این معروفم که بد عاشق میشوم
نترس...
مردّد نباش...
بیا با تمام وجودت پای این عشق بایست
بیا و مردانه عاشقی کن...
بیا و طوری کنارم باش که دیگر به کسی نگویم
هست ولی...
#امیرعلی_اسدی
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L
Lidiya
مهمان
«که دل‌مُردگی تو را کُشت، هان؟ از خشم می‌ترکی، از اندوه در تابی، خفه می‌شوی؟ من هم در حالِ خفه‌شدنم، مدت‌هایی‌ست مدید...»
- از نامه‌های فلوبر؛ گوستاو فلوبر- فارسی‌ِ ابراهیم گلستان.
- از نامه‌های فلوبر؛ گوستاو فلوبر- فارسی‌ِ ابراهیم گلستان.
آخرین ویرایش:
L
Lidiya
مهمان
حس عجیبیه وقتی میبینی چقدر دیگه خودت نیستی... .
آخرین ویرایش:
L
Lidiya
مهمان
شهر از صدا پر است،
ولی از سخن تهی... .
ولی از سخن تهی... .
آخرین ویرایش:
Who has read this thread (Total: 0) View details
مجوز قانون هزاره نشر دیجیتال آمریکا
