پارسال زن میانسالی به نام مریم با خودرو به جلوی ورودی سوپر مارکت محله که اسباببازی سکهای قرار داشت کوبید و همچنین با پنجرهی کناری کافیشاپ و یک مرد تصادف کرد.
فروشنده سوپری
«اگه امروز بتونم یه تومن کاسبی کنم، میتونم قرضم به آقا رضا رو بدم. لعنت به کرونا، کار و کاسبیمون رو مختل کرد! مدام وضعیت قرمز اعلام میکنن مردم میترسن. خفه شدیم تو این ماسکها! نمیشه نفس کشید. چه خاکی به سرم بریزم؟ مشتریها کم شدن، پول اجارهی مغازه رو باید بدم. این مداح نامرد رهن و اجاره رو هم بیشتر کرده... .
زنی وارد مغازه میشه، دو تا چیپس برمیداره، از من سکه میخواد. برای اسباببازی که بیرون گذاشتم. دخترش مدام نق میزنه. وای من متنفرم از بچهی لوسِ نقنقو»»
زن خریدار
«امیدوارم جواد ماسکش رو بزنه، اوضاع خطرناکه.
- مامان، من میخوام سوار اسب بشم؟
به دست دختر چهار سالهام نگاه میکنم که به اسباببازی سکهای اشاره میکنه. سکهایه. با هم میریم توی سوپری که سکه بگیرم. ناگهان صدای بدی میشنوم. صدای برخورد. آنا از ترس جیغ میزنه. سریع بیرون میرم که یه پراید سفید میبینم. اسباببازی سکهای کج شده و به زمین افتاده. سریع آنا را به داخل مغازه میبرم که این صحنهی دلخراش رو نبینه.»