طنز - دانش آموزانه -

[رَعد؛]

‏تو دبیرستان یه معلم داشتیم چشماش چپ بود، به ب*غل دستیم نگاه میکرد باهاش جر و بحث میکرد یهو میزد زیر گوش من​

 

[رَعد؛]

‏سر کلاس ریاضی عمومی استاد گفت باور کنید سوالات امتحانِ من همیشه آسونه اگه باور نمی‌کنید از بچه‌های ترم قبل بپرسید
و همه‌ی حضار بچه‌های ترم قبل بودیم​

 

[رَعد؛]

‏کلاس مجازی اینطوریه که :

استاد در کلاس مجازی سوال میپرسد :
-: سکوت محض
استاد : یه بله بزنید ببینم اصلا هستید؟
-: ۴۵ بله در کمتر از ۲ ثانیه تایپ میشود
استاد : خب حالا این چی میشه؟
-: سکوت محض??​

 

[رَعد؛]

رفتم کتابفروشی خواستم وانمود کنم خیلی حالیمه
گفتم کتاب ماورای انتگرال رادیکالیسم رو دارید؟
گفت : بله
دهنم کف کرد
گفتم پس یک جلد خرس مهربون بدید ?​

 

[رَعد؛]

یکی از فانتزیام اینه که استاد دانشگاه شم صبح ساعت 8 بیام سر کلاس کیف سامسونتمو باز کنم یه بالش و پتو در بیارم به دانشجوعا شب بخیر بگم و رو میز استاد بخوابم​

 

[رَعد؛]

شما هم تو مدرسه خودتونو میزدین به دل درد که زنگ بزنن به خونتون بیان ببرنتون یا فقط من اینقدر تباه بودم؟​

 

[رَعد؛]

‏عاشق شدن خیلی قشنگه ولی تاحالا سوال امتحانتو گوگل کردی و یهو کل جوابا و سوالای امتحانو پیدا کنی؟​

 

[رَعد؛]

حالم یه جوریه که انگار ورزش داشتیم هوا بد بوده ، موندیم تو کلاس ، زنگ بعدم ریاضی داریم!​

 

[رَعد؛]

‏همه ی دوران مدرسه یه طرف اون زنگ ورزشِ ساعت اخر پنجشنبه ها هم یه طرف لامصب حکم کارت پایان خدمت رو برامون داشت​

 

[رَعد؛]

‏وقتی بابام باهام رياضی كار ميكرد: سه لنگه كفش داریم دوتاشو بكنم دهنت چندتاش ميمونه؟?​