اطلاعیه درخواست انتقال به متروکه و بازگردانی آثار | کافه نویسندگان

[سادات.۸۲]

انجام شد.

Thread 'داستان کوتاه خائوس | نویسنده ارغنون' https://forum.cafewriters.xyz/threads/داستان-کوتاه-خائوس-نویسنده-ارغنون.35221/
فعلا متروکه باشه می‌خوام شروعشو عوض کنم

 

[زهرارمضانی]

عکس - عکس شخصیت رمان| افول دیدگانت

درود! این تاپیک جهت گذاشتن عکس‌ شخصیت‌‌های رمان "افول دیدگانت" ایجاد شده، و به غیر از نویسنده کسی حق ارسال اسپم را ندارد~ مقدمه: آرامش! گاهی از دشوار ترین لغات دنیا محسوب می‌شود. هر چه می‌جنگی، هر چه می‌خندی، هیچ فایده ای ندارد. گاهی باید با گریه از او گلایه کنی، گاهی باید با نیشخند از کنارش...

forum.cafewriters.xyz

در حال تایپ - رمان آن منِ دیگر | زهرا رمضانی

نام رمان: آن من دیگر ژانر: عاشقانه، درام نویسنده: زهرا رمضانی ناظر: @سادات.۸۲ خلاصه: هنوز هم نجواهای عاشقانه‌ات که باب دلم بود را بخاطر دارم. مرا پر پرواز زندگی تار و تاریکت توصیف کردی و با گفته‌هایت قلب مغموم و مهموم مرا، تسکین دادی! اما به یک‌باره، جوری مرا در انزوای خود محبوس کردی که هنوز...

forum.cafewriters.xyz

هر دو متروکه ممنون!

 

[سادات.۸۲]

عکس شخصیت رمان| افول دیدگانت

درود! این تاپیک جهت گذاشتن عکس‌ شخصیت‌‌های رمان "افول دیدگانت" ایجاد شده، و به غیر از نویسنده کسی حق ارسال اسپم را ندارد~ مقدمه: آرامش! گاهی از دشوار ترین لغات دنیا محسوب می‌شود. هر چه می‌جنگی، هر چه می‌خندی، هیچ فایده ای ندارد. گاهی باید با گریه از او گلایه کنی، گاهی باید با نیشخند از کنارش...

forum.cafewriters.xyz

در حال تایپ - رمان آن منِ دیگر | زهرا رمضانی

نام رمان: آن من دیگر ژانر: عاشقانه، درام نویسنده: زهرا رمضانی ناظر: @سادات.۸۲ خلاصه: هنوز هم نجواهای عاشقانه‌ات که باب دلم بود را بخاطر دارم. مرا پر پرواز زندگی تار و تاریکت توصیف کردی و با گفته‌هایت قلب مغموم و مهموم مرا، تسکین دادی! اما به یک‌باره، جوری مرا در انزوای خود محبوس کردی که هنوز...

forum.cafewriters.xyz

هر دو متروکه ممنون!

انجام شد.

 

[زهرارمضانی]

انجام شد.

سادات اشتباه به جای لینک رمان لینک عکس رو فرستادم

عالی - رمان افول دیدگانت | زهرا رمضانی

نام رمان: افول دیدگانت نویسنده: زهرا رمضانی ژانر: درام، معمایی، عاشقانه ناظر: @*ملکه برفی خلاصه: در تاریکی به سر می‌برم که توانم را در چنگ گرفته، هرچه می‌جنگم پیروز این میدان نمی‌شوم؛ دستان ناتوانم را به سمتت دراز می‌کنم. کمکم کن! بگذار با کمک تو سوار بر اسب روزگار شوم و آن را رام و مأنوس کنم...

forum.cafewriters.xyz

 

[نِگینـا☼︎]

سلام وقت بخیر
درخواست بازگردانی رمان 5_oh رو داشتم

 

[Parnian]

سلام وقت بخیر
درخواست بازگردانی رمان 5_oh رو داشتم

وقت بخیر، انجام شد.
(لطفا اسم رمان تون رو ویرایش کنید و به فارسی بنویسید)

---

در حال تایپ - رمانِ منشورِ دودویی| نِگینـا☼︎

اول دفتر به نام ایزد دانا نام رمان: منشورِ دودویی ژانر: معمایی، جنایی نام نویسنده: نگین قاسم‌پور نام ناظر: @ناسـور خلاصه: در کوچه پس کوچه‌های تقدیر، مردی از شانه‌ی شرافت پا به صحنه می‌گذارد. مردی که نجوای خوش را در غرش اسلحه و ظرافت را در ماشه‌ی کلت کمری‌اش می‌بیند. کاراگاهی از دایره‌ی جنایی...

forum.cafewriters.xyz

 

[EMMA]

https://forum.cafewriters.xyz/threads/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C.36772/

خسته نباشید.
بی زحمت بفرستید متروکه

 

[Parnian]

در حال تایپ - رمان باریستا | هستی جباری

رمان: باریستا نویسنده: هستی جباری ژانر: عاشقانه، درام ناظر: @TWCA خلاصه: آرامش؛ دخترک خوش رو پس از سفر دور و درازی رهسپار زادگاه مادری‌اش می‌شود. از زندگی پر پیچ و خم خود می‌گذرد و به زندگی با آرامش باز می‌گردد. حال تمام مردم زیر پاهایش هستند! زیر همین بام؛ بام شهری که با دود، ترافیک، جنب و جوش...

forum.cafewriters.xyz

خسته نباشید.
بی زحمت بفرستید متروکه

وقت بخیر، انجام شد.

 

[ساعت دار]

درخواست بازگردانی رمان هفت‌تیری به نام قلم
پی نوشت ۱: فقط میخوام پست‌های پایانیشو قرار بدم تموم شه بره وگرنه مرده‌شور اون سم خالص رو ببرن:/
پی نوشت۲: ۱۰۰۰ امتیازمم بدین

 

[Parnian]

درخواست بازگردانی رمان هفت‌تیری به نام قلم
پی نوشت ۱: فقط میخوام پست‌های پایانیشو قرار بدم تموم شه بره وگرنه مرده‌شور اون سم خالص رو ببرن:/
پی نوشت۲: ۱۰۰۰ امتیازمم بدین

درود، انجام شد.
برای امتیازتون درخواست میدم

رمان هفت‌تیری به نام قلم | آیناز کاربر انجمن کافه نویسندگان

نام رمان: هفت‌تیری به نام قلم نویسنده‌: آیناز ناظر: @Azaliya ژانر: جنایی، معمایی خلاصه‌: کاترین، دختری که تمام زندگی‌اش روی گلوله چرخیده کنون دچار تحول عجیبی شده است! او میان دوراهی خوب و بد، اسلحه و قلم گیر افتاده است؛ سردرگم است و نمی‌داند چگونه این سراشیبی مملو از آشوب و دشواری را طی کند...

forum.cafewriters.xyz