اطلاعیه درخواست تبلیغ متن نوشته نویسندگان

[زهرارمضانی]

بسم قلم

با سلام خدمت نویسندگان عزیز انجمن کافه نویسندگان
تیم مدیریت انجمن تصمیم به تبلیغ دلنوشته، دکلمه، متن‌های کوتاه و ابیات کوتاه شما عزیزان گرفته است.

این تبلیغ در پیچ اینستاگرام و چنل تلگرام با نام خودتون ارسال خواهد شد.

تنها رعایت یک موضوع الزامی است.
«متن ارسالی حتما از جانب خودتون باشه»

متن های ارسالی در همین تاپیک ارسال شود!

در پایان این تاپیک بازبینی و به اسم جمعی از نویسندگان بر روی سایت جهت دانلود قرار خواهد گرفت
تاپیک شش ماه یک بار بازبینی و منتشر خواهد شد.
۱۴۰۲/۱۱/۲۷

|مدیریت روابط عمومی|​

 

[ارغنون؛]

«راستی کاش با من حرف می‌زدی، من بی‌تو به زمین‌های شخم‌زده‌ای می‌مانم که بذری بر آن‌ها نپاشیده‌اند؛ همان‌قدر عبث و بی‌ثمر.»
- ارغنون.

 

[ارغنون؛]

« یک نشانه‌ی عاشقی همین بود، من دوست نداشتم که کسی جویای حال من شود، الا تو.»

 

[ارغنون؛]

«دیگر غم را حس نمی‌کردم و نمی‌دانستم چطور باید بگریم تا تمام من از سوراخ سوراخ تنم بیرون بریزد یا چطور با این تیغه‌ی براقِ ناامیدی خویشتن را بتراشم که تمام شود.»

 

[ارغنون؛]

«دیروز به یک نفر گفتم همه‌چیز تغییر می‌کند و از آن هم مطمعنم، همه‌چیز تغییر می‌کند و به قهقرا می‌رود.»

 

[ارغنون؛]

«بچه که بودم، می‌گفتند چیزی نیست، غریبی می‌کند، یکم که بگذرد یخش آب می‌شود؛ اکنون سال‌ها گذشته است و من هنوز غریبی می‌کنم.»

 

[ارغنون؛]

«و ای تمام وارثان زندگی، در چشمان تو به ارتحال کشیده؛ ای زن.»

 

[ارغنون؛]

«بسیارش دوست می‌داشتم، او اقامت‌گاه من بود، مقیمِ پوست تنش بودم.»

 

[ارغنون؛]

« از چشم تو تا شعر و غزل راهی نیست،
کافی‌ست که شب باشد و من باشم و تو »

 

[ارغنون؛]

«ای‌کاش می‌توانستم یک تکه چوب باشم، جدا شده از مردم، افتاده بر آب.»