انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته درگیری |انجمن کافه نویسندگان


تفسیر ما از رویاها،

مسیر شکوهمندانه

به شناخت فعالیت های

ناخودآگاه ذهن است.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هیچ کس

به جز خودمان

نمی تواند ذهن ما را

آزاد کند.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

قدرت فلسفه

در ذهن من شناور است…

سبک مثل پر،

سنگین مثل سرب.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

زمانی که ذهن پاک باشد،

لذ*ت همچون سایه‌ای

از راه می رسد که هرگز

تو را رها نخواهد کرد.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

تو می توانی

مرا به زنجیر بکشی،

شکنجه ام دهی،

حتی بدنم را نابود کنی،

ولی هرگز ذهن مرا

اسیر نخواهی کرد.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برای پیشرفت در زندگی

باید چیزهایی که دوست نداری را رها کنی،

کارهایی که دوست نداری انجام دهی را متوقف کنی.

باید چیزهایی را پیدا کنی که خوشت می‌آید،

چیزهایی که در ذهنت قابل قبول هستند.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سرطان می‌تواند

تمام توانایی‌های جسمی‌ام را از من بگیرد

ولی نمی‌تواند به ذهن من،

به قلب من و به روح من آسیب برساند.

و این سه چیز همیشه پابرجا خواهند بود.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هیچ واژه

افسرده ای وجود ندارد،

تنها ذهن های افسرده

وجود دارد.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

روشنفکر

کسی است که

ذهن او

مراقب خودش است.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ذهن خود را آماده کن

تا بهترین چیزی

که زندگی ارائه می دهد

را دریافت کند.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی دلت بهانه هایی میگیرد که خودت انگشت به دهان می مانی ...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت میکنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات ...
گاهی دلت نمیخواهد دیروز را به یادت بیاوری ...
انگیزه ای برای فردا نداری ، حال هم که دیگه ....
گاهی فقط دلت میخواهد زانوهایت را تنگ در آغو*ش بگیری و گوشه ای , گوشه ترین گوشه ای که میشناسی بنشینی و فقط نگاه کنی ...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ میشود ...

گاهی؛ دلگیری،شاید از خودت ، شاید..........

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تازه فهمیدم که وسعت حرف های من به اندازه ی شعاع خمیازه ی توست !​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگي شگفت انگيز است
فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
كوچك باش و عاشق ...
كه عشق می‌داند
آئین بزرگ كردنت را ...
بگذارعشق خاصیت تو باشد
نه را*بطه خاص تو با کسی


فرقى نمي‌كند
گودال آب كوچكى باشى
يا درياى بيكران
زلال و پاک كه باشى
تصویر آسمان در توست
چرا که مردم آنچه را که گفته‌ای فراموش خواهند کرد
حتی آنچه را که انجام داده‌ای به فراموشی خواهند سپرد
اما هرگز از یاد نخواهند برد که باعث شده‌اید چه احساسی نسبت به خود داشته باشند
دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد
ولی نمی‌دانم چرا
خیلی‌ها
و حتی خیلی‌های دیگر
می‌گویند
این روز‌ها
دوست داشتن
دلیل می‌خواهد
و پشت یک سلام و لبخندی ساده
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده
و دنبال گودالی از تعفن می‌گردند
دیشب
که بغض کرده بودم
باز هم به خودم قول دادم
من سلام می‌گویم
و لبخند می‌زنم
و قسم می‌خورم
و می‌دانم
عشق همین است
به همین ساد گی
برای همسایه‌ای که نان مرا ربود، نان
برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق
آرزو دارم​


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

كسـی كـه نگـــاهــت را نمـی فهـمـد ...

تــوضیـح هــای طــولانــی ات را هـــم نخواهد فهمید ...!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می تونی خواب منو به هم بریزی … اما عزیزم حق نداری رویاهای منو آشفته کنی!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می تونی خواب منو به هم بریزی … اما عزیزم حق نداری رویاهای منو آشفته کنی!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شبت آرام اگرچه شب آرام مرا
کردی آشفته تر از حال غزالی در دام
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مثل یک کنکوری آشفته حال. رتبه ام بالا و پایین میشود با یاد تو ـ​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخر در یکی از روزهای آشفته احساساتم را دار خواهم زد​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چنان به یالِ تو آشفته ام به بوی تو م*ست
که نیستم خبر از هرچه در دو عالم هست​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا