تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

دفتر تمرین منتقد -shun-

  • شروع کننده موضوع Alien
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 100
  • پاسخ ها 4
وضعیت
موضوع بسته شده است.
برترین منتقد سال ۱۴۰۲
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,345
10,880
168
بسم‌روح‌القلم



61519_2c74eae6bfab5541e5c93d87ce284ac5.jpg





به دفتر تمرین منتقد @-shun- خوش آمدید.
منتقد ارجمند زین پس تمرینات مرتبط با کارگاه آموزش نقد‌نویسی را در این تاپیک ارسال کنید؛ تا توسط مدیر تالار نقد بررسی شود.
از ارسال هرگونه اسپم و پست نامربوطه بپرهیزید!

پس از پایان آموزش‌های نقد، تاپیک قفل خواهد شد.

مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
227
0
103
به نام خدا...

نقد نام رمان:

سیانور:
نام رمان از اولین ارکانی هست که خواننده با آن مواجه می‌شود و تأثیر زیادی بر جذب مخاطب دارد. فرض کنید خواننده‌ای وارد بخش تایپ رمان می‌شود؛ ملاک او برای ورود به تاپیک یک. رمان، صرف نظر از تگ، چه خواهد بود؟ مسلماً نام رمان!
نام رمان از عوامل تمایز او از دیگر رمان‌ها است. مانند اسم انسان! برای همین تأکید می‌شود که نام رمان باید جدید باشد تا بتواند برای خواننده جذاب باشد؛ چرا که انسان میل بیشتری به چیزهای جدید و حتی ناشناخته دارد. وجود ابهام به میزان قابل توجهی جذابیت نام را افزایش می‌دهد و بدون آن، جذابیت آن نمی‌تواند در سطح مطلوب قرار گیرد؛ چرا که این ابهام است که ذهن خواننده را درگیر می‌کند و او را به خواندن رمان ترغیب می‌نماید.
سیانور به معنای ماده‌ی سمی خطرناک که در ساخت حشره کش و استخراج طلا و آب‌کاری به کار می‌رود و هم‌چنین پادزهر دارد و مهار شدنی است، با وجود تک کلمه‌ای بودن که سبب می‌شود به سادگی در خاطر بماند و اندازه‌ی مطلوبی دارد، دارای معنای عمیق و پر محتوایی است و با دید دقیق به معنا، فرض‌های متفاوتی را به وجود می‌آورد. از سمتی می‌تواند نشانه به شخص یا شیء مبهمی داشته باشد که چون سم سیانور برای شخصیت اصلی یا مجموعه‌ای از اشخاص و اشیاء خطرناک است، یا فردی که مانند آبکاری، خلاف یا نکته‌ی مبهمی را پوشش می‌دهد یا ماده و شخصی که با استفاده از آن در داستان می‌توان به هدف رسید و در عین حال، دسترسی به آن با خطر همراه است، یا شاید شخصی که چون زهر خطرناک است اما پادزهر هم دارد و قابل مهار شدن است!
سیانور، به طور کلی می‌تواند نشان‌دهنده‌ی ژانرهای معمایی، جنایی، پلیسی، ترسناک و یا حتی تراژدی باشد که به دید خواننده و زاویه نگاه او به نام بستگی دارد؛ با این حال، ژانرهای معمایی و جنایی نمود بیشتری دارد.
با تمام این تفاسیر، سیانور می‌تواند نام خوبی باشد اما نکته‌ای وجود دارد که تمام ویژگی‌های خوب آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ سیانور یک نام جدید نیست! رمان‌های دیگری به نام سیانور، سیانور غرور، نوشابه با سیانور و... وجود دارد. با توجه به این مطلب و عدم جدید بودن، نام رمان ناخوداگاه ذهن خواننده را به دنبال داستان آن رمان‌ها می‌کشد و نام جذابیت و تازگی‌اش را از دست می‌دهد و نمی‌تواند موفق به ابهام‌سازی و جذب مخاطب شود.
به علاوه تکراری بودن نام، سبب فراموشی سریع خواننده می‌شود. نام رمان باید اختصاصی باشد. پیشنهاد می‌کنم نام را تغییر دهید. پیش از انتخاب نام با سرچ کل نام و در صورت چند کلمه‌ای بودن، کلمه‌هایش به صورت جدا، از تکراری نبودن آن اطمینان حاصل کنید. ارتباط با محتوا و ژانر را در نظر بگیرید و سعی کنید نام کوتاه دیگری انتخاب کنید که به یاد بماند.

عروسی نسیان:
نام رمان از ترکیب دو کلمه تشکیل شده است که واج‌آرایی «س» و «ی» در آن به جذابیتش می‌افزاید. از دید معنایی عنوانی جدید است و به خوبی می‌تواند کنجکاوی خواننده را برانگیزد که چرا فراموشی؟ عنوان فرض‌های متعددی به ذهن خواننده می‌تواند بیندازد که با توجه به آن‌ها، ژانرهای متفاوتی را نشان می‌دهد.
از سمتی ممکن است اشاره به عروسی داشته باشد که فراموش شده است (تراژدی)
از سوی دیگر با وجود معنای فراموشی و تصور داستان حول محور فراموشی که عروسی در معنای پررنگ کردن و حمایت از فراموشی آمده، به طور مثال شخصی که فراموشی گرفته و...(جنایی یا معمایی)
از سمت دیگر با توجه به برداشت از معنای عروسی که شب شادی با تمرکز بر روی عروس است، می‌توان معنایی مشابه پادشاهی فراموشی در نظر گرفت، داستانی که در آن خود فراموشی به صورت نمادین مدنظر است (معمایی)
به طور کلی نام از اندازه‌ی مطلوبی برخوردار است. به صرف معنا، جذابیت بسیاری دارد اما این نکته که از کلماتی پر تکرار تشکیل شده است، جذابیتش را کاهش می‌دهد.
عروسی از پر تکرارترین کلمات در ساخت نام رمان است؛ عروسی صوری، عروسی خونی، عروسی شیدا و... تنها چند نمونه هستند. هم‌چنین نسیان هم در عناوین دیگری مانند نسیان و نسیان وصال آمده است.
پیشنهاد می‌شود در نام تجدید نظر کنید. جدید بودن نام امتیاز مهمی است که به تمام ویژگی‌های آن، من جمله به یاد ماندگی، جذابیت و ابهام کمک می‌کند. استفاده از کلمات تکراری خواه و یا ناخواه داستانی تکراری را به ذهن خواننده می‌آورند و اجازه‌ی پر و بال آزادانه دادن خواننده به عنوان رمان را می‌گیرند.
می‌توانید با سرچ در فرهنگ لغات، مترادف‌های استفاده نشده‌ی این کلمات را بیابید. در طول انتخاب نام با سرچ نام در گوگل از تکراری نبودنش اطمینان حاصل فرمایید. اندازه‌ی مناسب، جدید بودن، داشتن جذابیت و ابهام، ارتباط با ژانر و محتوا را در نظر بگیرید.

قم*ار اطلس:
قم*ار اطلس تشکیل شده از دو کلمه است که اندازه‌ی مطلوبی دارد؛ با این حال از نظر جذابیت به دلیل استفاده از واژه‌های تکراری در سطح مطلوبی نیست. قم*ار از کلماتی است که در نام رمان‌ها به وفور مشاهده می‌شود؛ قم*ار به شرط چشمانت، قمارباز، قم*ار به شرط ازدواج، قم*ار غیرت و عشق نمونه‌ای از این نام‌ها هستند. هم‌چنین اطلس در نام‌ رمان‌های زوال اطلسی‌ها، اطلسی، عشق اطلسی، اطلس ابر دیده می‌شود.
ویژگی جدید بودن برای نام رمان از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چرا که ویژگی‌های دیگر یک نام مطلوب را مانند جذابیت، ابهام و به یاد ماندگی تحت تأثیر قرار می‌دهد.
نام رمان، معرف رمان است و اولین رکن از رمان که خواننده با آن ارتباط برقرار می‌کند؛ بنابراین تأثیر اولیه بسیار مهم است. نام رمان می‌تواند خواننده را از خواندن کافه نویسندگان منصرف کند یا به این کار تشویقش نماید. استفاده از کلمات تکراری نوید داستانی تکراری را به خواننده می‌دهد و ممکن است روی موضع‌گیری او نسبت به نام و حتی معنایش تأثیر بگذارد.
قم*ار اطلس با توجه به برداشت خواننده می‌تواند ژانرهای متفاوتی را نشان دهد اما پررنگ‌ترین آن‌ها تراژدی و معمایی یا جنایی هستند.
داستان دختری به نام اطلس که بر سر او قم*ار می‌شود(تراژدی)
دختری به نام اطلس که بر سر چیز مهمی در زندگی‌اش قم*ار می‌کند و تمام زندگی‌اش تحت تأثیر این قم*ار قرار می‌گیرد(معمایی_جنایی)
و در دورترین تصور از نام می‌توان این گونه برداشت کرد که اطلس، به عنوان نام اقیانوس اطلس و مجاز از دنیا است و منظور قماری روی دنیا است(در این معنا نام بیشترین جذابیت را دارد؛ با این حال احتمال کمی است که به ذهن برسد، پس فایده‌ای نخواهد داشت. هم‌چنین در این معنا می‌تواند ژانر علمی_تخیلی یا فانتزی در کنار ترسناک، معمایی و حتی تراژدی را نشان دهد.)
به هر صورت، پیشنهاد می‌شود نام را عوض کنید. در تعویض نام سعی کنید از زاویه‌ی دیگری به داستان رمان خود بنگرید. تمرکزتان روی اتفاق (قم*ار) را کنار بگذارید و با چشم باز به دنبال نکات کلیدی و پررنگ دیگر رمان باشید. نام انتخابی را در گوگل سرچ کنید تا از جدید بودن آن اطمینان بیابید. در صورت اجبار استفاده از کلمات تکراری، مترادف‌های کمتر شده‌ی این کلمات را به کار ببرید.
هنگام تعویض نام معیارهای یک نام مطلوب، اندازه‌ی مناسب، جذابیت، داشتن ابهام، ارتباط با ژانر و محتوا و جدید بودن را مدنظر داشته باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
227
0
103
به نام خدا...

«تمرین دوم»
خلاصه اول:

رهایش روایت زندگی آدم‌هایی‌ست که در پسِ بحران آدمیت با واژه زندان و حصار خو گرفته‌اند.(چرا آدم بودن یک بحران است؟ چه زندان و حصاری؟) رها میان اتفاقاتی که تاریکی دوران را برایش تدارک دیده دچار می‌شود.(چه اتفاقاتی؟ هم‌چنین خواننده می‌تواند متوجه شود اتفاقات دل‌انگیزی نیستند، به چه چیزی دچار می‌شود؟ که خواننده بلافاصله در ادامه جواب این سوال را می‌یابد.) به درد، به یغمازدگی یک احساس سرد(بهتر است یک احساس سرد حذف شود، شاید در رمان چنین چیزی وجود نداشته باشد اما این ترکیب نوید شخصیتی تکراری و یا داستانی مشابه، شخصی که بدی دیده و سرد شده را می‌دهند.) و یک شب نخ‌نمای آلوده که بوی خون می‌دهد‌.(جمله‌ی جذاب و کنجکاو کننده‌ای است. چرا نخ‌نما؟ و این که بوی خون چه کسی یا چه کسانی؟)
واژه‌ها می‌میرند. کلمات جنون گرفته و قیامت می‌شود همان رهایی که میان زندانی خواسته دیگران بودن، رهایِش می‌شود… رهای او… (بهتر است این‌گونه نوشته شود: رهایش می‌شود؛ رهای او! دقت کنید خلاصه‌ی کافه نویسندگان اولین برخورد خواننده با قلم نویسنده است. چنانچه در خلاصه غلط تایپی، املایی یا نگارشی وجود داشته باشد، ممکن است دیدی منفی به خواننده بدهد و از ادامه‌ی خواندن منصرفش کند.)
از نقاط قوت خلاصه آمدن نام رمان در خلاصه و نشان دادن این ارتباط بود که بر تأثیرگذاری‌اش می‌افزود. طبیعتاً وقتی خواننده که از روی نام رمان انتخاب کرده که رمان را بخواند، با فهمیدن قطعی بودن این ارتباط با اشتیاق بیشتری ادامه می‌دهد.
همان‌طور که اشاره کردم، در خلاصه سوالی پیش امد که بلافاصله رفع شد. بهتر است در خلاصه جمله‌ای ادامه دهنده‌ی جمله‌ی دیگر نباشد مگر این که به طرح سوال کمک کند؛ در غیر این صورت اضافه گویی خواهد بود.
تنها قسمت و یک شب نخ‌نمای آلوده به خون این ویژگی را داشت. درد را خواننده می‌تواند از جمله‌ی پیش بگیرد و احساس سرد هم که مشکلش را توضیح دادم.
اندازه‌ی خلاصه در حد مطلوبی است. ژانرهای تراژدی، اجتماعی و تا حدی جنایی را نشان می‌دهد.
خلاصه یکی از ارکان مهم در جذب خواننده است که با طرح گره‌ها، سوال‌ها و ابهامات این کار را انجام می‌دهد. خلاصه از این نظر در حد متوسطی قرار داشت و جای بهتر شدن دارد. به ساختار جمله‌ها و کلمات به کار برده دقت کنید، بهتر است کمی از کلی گویی خود بکاهید و سپس خلاصه را بازنویسی کنید. یک اتفاق مهم در رمان را کمی جزئی‌تر در عین مبهم بودن بیان کنید. سوالاتی که به خاطر کلی گویی پیش می‌آیند، چندان قدرتمند نیستند و در جذب مخاطب موفق عمل نمی‌کنند. وجود یک اتفاق جزئی‌تر که به خوبی در خلاصه اورده شده در کنار کلی گویی، حفظ ابهام و جذابیت را با هم دارد.


خلاصه دوم:
در ژرفای پستی‌ها و بلندی‌های سرنوشت؛ (نقطه ویرگول برای زمانی که است جمله‌ای با فعل کامل آمده باشد اما جمله‌ی بعدی معنایش را کامل‌تر کند یا ادامه بدهد که میان این دو جمله قرار می‌گیرد. در این‌جا باید از ، استفاده کرد.دقت کنید خلاصه‌ی کافه نویسندگان اولین برخورد خواننده با قلم نویسنده است. چنانچه در خلاصه غلط تایپی، املایی یا نگارشی وجود داشته باشد، ممکن است دیدی منفی به خواننده بدهد و از ادامه‌ی خواندن منصرفش کند. هم‌چنین استفاده از کلمه‌ی سرنوشت که در رمان‌های زیادی، در تمام بخش‌ها از نام گرفته تا مقدمه حضور داشته است، آن هم در چنین ترکیبی وجهه‌ی جذابی ندارد.) قاصدکی بی‌پناه میان هجمه‌ای از تقصیر و گناه‌های ناکرده متهم می‌شود به گناه…(این‌جا ؛ باید بیاید. چه گناهی؟ چرا متهم می‌شود؟ چه کسی متهمش می‌کند؟) به خطایی که دیگران کردند و به پای او نوشته شد. (اضافه نویسی در خلاصه است! خود کلمه‌ی متهم این معنی را می‌رساند که او تقصیری ندارد و به ناحق، گناهی که دیگران کرده‌اند به پایش نوشته می‌شود.)رویاهای دخترانه‌اش میان باد به پرواز در می‌آید و شاید عشق… مدعای سنگینی از احساس او به مردی شود که سال‌ها زخم خورده‌ از کینه‌ای قدیمیست. علی در پستوهای پر هیاهوی زندگی گریبان‌گیر اتفاقاتی می‌شود که ناگریز زخم به جانش زده و او را پر می‌کند… (؛) از خشم و کینه و احساساتی که تنها جبران می‌خواهد (می‌خواهند)و بس…(.) جدالی صورت می‌گیرد بین عقل و احساس… و این عشق تنها یک مرد می‌خواهد!
آوردن نام رمان در انتها و به این شکل به شدت تأثیرگذار است و حتی به، به یاد ماندن نام با وجود جمله‌ای بودن و طولانی بودن کمک می‌کند.
خلاصه کمی طولانی است و همان‌طور که گفتم دچار اضافه گویی شده است. از نظر ابهام در حد متوسطی قرار دارد. سوالات کمی به صورت جدی برای خواننده ایجاد می‌کند اما همان‌ها کلیدی و درگیرکننده هستند.
به طور کلی، خلاصه نوید ماجرای تکراری‌ای را می‌دهد؛ کینه و انتقام! به علاوه جدال میان عقل و احساس، این چنین رک و بی‌پرده نمی‌تواند تأثیری در جذب مخاطب داشته باشد، چرا که دیگر حالت کلیشه‌ای یافته. با این حال با توجه به داستان می‌توان به‌ نحو غیر مستقیم این مفهوم را در خلاصه جا داد که جذابیت بیشتری داشته باشد.
پیشنهاد می‌کنم در خلاصه از مقدمه چینی دست بردارید. خلاصه آن‌چنان هم جای پرداخت ادبی نیست که بخواهید از عباراتی چون در پستی و بلندی سرنوشت استفاده کنید. خلاصه را مفید و مختصر، در قالب جملاتی ابهام‌دار بنویسید. یک مفهوم را در خلاصه توسعه ندهید. در قسمت زخم خو*ردن علی، طبیعتا وقتی فرد زخم می‌خورد، خشمگین می‌شود، کینه‌ هم به دل می‌گیرد. نیازی به بیان جداگانه نیست. بگذارید خود خواننده در ذهنش به این زخم خو*ردن و پیامدهایش پر و بال بدهد.
خلاصه می‌تواند ژانرهای تراژدی و عاشقانه را نشان دهد و هم‌چنین گوشه چشمی به جنایی و اجتماعی داشته باشد.
با در نظر گیری نکات یاد شده، خلاصه را بازنویسی کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
227
0
103
به نام خدا...

«تمرین سوم»
مقدمه اول:

اندازه‌ی خلاصه مناسب است. می‌تواند ژانر عاشقانه را نشان بدهد. در عین کوتاهی، آرایه‌های به کار رفته در آن و معنای عمیقی که دارد، جذاب هستند و می‌توانند مخاطب را جذب کنند. «نه»ای که در همان اول، بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای آمده است، همان ابتدا کنجکاوی خواننده را برمی‌انگیزد و در ادامه جوابی آمیخته با آرایه‌ی واج‌آرایی می‌گیرد و تشبیه زیبایی که در خط آخر به کار رفته. مقدمه در حد مطلوبی قرار دارد اما بهتر است در خط آخر از «هلال ماه» برای اشاره به لبخند استفاده کنید. خود ماه معمولاً برای توصیف زیبایی صورت به کار می‌رود و در مرحله‌ی اول ممکن است خواننده با مکث متوجه منظور شود و مزه‌ی مقدمه کمی بپرد.
مقدمه هم‌چنین نوید عشق غیرمنتظره‌ای را می‌دهد که می‌تواند به جذابیت آن بیفزاید.


مقدمه‌ دوم:
اندازه‌ی مقدمه مطلوب است. می‌تواند ژانرهای عاشقانه و تراژدی‌ای ناشی از آن را به خوبی نشان دهد. با خواندن آن خواننده می‌توانند این غم و عشق را احساس کند و جذاب است. عبارت آخر مقدمه نوید این را می‌دهد که احتمالا رمان در مورد عاشقی است که معشوقش ترکش کرده اما او در گذر زمان هنوز این احساس را به او دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
227
0
103
به نام خدا...

«تمرین چهارم»
نقد زاویه دید رمان آویژه و بررسی صدای روایت:

زاویه دید در رمان اول شخص بود و از جانب ضمیر من داستان گفته می‌شد. این زاویه‌ی دید بیشترین پتانسیل در توصیف احساسات و برانگیختن همزادپنداری خواننده با شخص راوی را دارد؛ بنابراین می‌توان گفت برای ژانر عاشقانه مناسب است، هر چند نویسنده از تمام پتانسیل این زاویه‌ی دید استفاده نکرده است. مورد قابل توجه دیگر در زاویه‌ی دید، چرخش راوی بود. ابتدا آویژه، برسام و به فاصله‌ی کوتاهی مجدداً آویژه!
چرخش راوی در زاویه‌ی دید اول شخص نوعی نقص به شمار می‌رود. باورپذیری را کاهش می‌دهد و از آن‌جایی که مونولوگ، به نوعی در این زاویه‌ی دید دیالوگ شخص به شمار می‌رود، باید میان راوی‌ها این تفاوت دیده شود و مانند دیالوگ از روی مونولوگ خواننده بتواند راوی را تشخیص دهد. جدا از این که مدیریت همین امر مشکل است، رعایتش هم موجب تغییر سبک می‌شود و خواننده‌ای که به مونولوگ دیگری عادت کرده بود، زده می‌کند. به علاوه، تغییر سریع راوی، همان‌طور که در رمان شاهد آن بودیم، سبب گیج شدن خواننده می‌شود و مزیت این زاویه‌ی دید که همزاد پنداری است را زایل می‌کند. تا خواننده بخواهد با احساسات یک شخصیت دیگر خو بگیرد، باید با شخص دیگری همراه شود.
پیشنهاد می‌شود به یک راوی بسنده نمایید یا از زاویه‌ی دانای کل استفاده نمایید. اگر هنوز بر این نوع اصرار دارید، دست کم فواصل میان عوض شدن راوی را طولانی کنید.
*صدای روایت هم از نوع صدای شخصیت بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا