حسبی الله
"تمرین ویرایش شده"
چراغهای نارنجی رنگ، روشنی چشمگیری به خیابان طویل بخشیده بود. خیابانی که پر بود از ماشینهای سفید، طوسی، سیهفام، زرد رنگ که هرکدام مقصدی را در پیش داشتند و برای سبقت گرفتن از یکدیگر لاستیکهای سیهفام شان روی کف خیابان آسفالت شده ایستاده بودند.
آدمکها دستهای چتر به دست و دستهای بدون چتر یکی پس از دیگری از از خیابان میگذشتند و باران آهسته بر دوش آنها میبارید و کتهای رنگارنگ و در سایز و مدلهای مختلف شان را خیس میکرد.
سوپر مارکت کوچکی با در شیشهای که قطرات ریز و درشت باران تمیزی و برقزدگی در را از بین میبرد و کنار درب سوپر مارکت سطلهای زبالههای قرمز و سبز رنگ پلاستیکی وجود داشت. دستهای دیگر از آدمکها بر زیر سایهبان آن سوپر مارکت پناه میبردند.
کنج خیابان گل فروشی بزرگی با درهای عظیم جثه و فاقد از هرگونه لکه و قطرههای باران وجود داشت و کنار در ورودی قهوهای رنگ چوبیاش جعبه کادوی مشکی رنگ و مربعای شکل همراه گلهای کوچک و کم رنگ قرمز که یک پاپیون قرمز روی درب آن تزئین شده بود وجود داشت.
چالههای عمیق آب بر کف آسفالت ترک خورده و قدیمی خیابان پر شده بودند از آبهای گِل آلود باران.
گربههای خیابانی با جثههای ریز و درشت یکی پس از دیگری پناه میبردند زیر درب های سطل زبالههای بزرگ نقرهای رنگ کنار خیابان.
"تمرین ویرایش شده"
چراغهای نارنجی رنگ، روشنی چشمگیری به خیابان طویل بخشیده بود. خیابانی که پر بود از ماشینهای سفید، طوسی، سیهفام، زرد رنگ که هرکدام مقصدی را در پیش داشتند و برای سبقت گرفتن از یکدیگر لاستیکهای سیهفام شان روی کف خیابان آسفالت شده ایستاده بودند.
آدمکها دستهای چتر به دست و دستهای بدون چتر یکی پس از دیگری از از خیابان میگذشتند و باران آهسته بر دوش آنها میبارید و کتهای رنگارنگ و در سایز و مدلهای مختلف شان را خیس میکرد.
سوپر مارکت کوچکی با در شیشهای که قطرات ریز و درشت باران تمیزی و برقزدگی در را از بین میبرد و کنار درب سوپر مارکت سطلهای زبالههای قرمز و سبز رنگ پلاستیکی وجود داشت. دستهای دیگر از آدمکها بر زیر سایهبان آن سوپر مارکت پناه میبردند.
کنج خیابان گل فروشی بزرگی با درهای عظیم جثه و فاقد از هرگونه لکه و قطرههای باران وجود داشت و کنار در ورودی قهوهای رنگ چوبیاش جعبه کادوی مشکی رنگ و مربعای شکل همراه گلهای کوچک و کم رنگ قرمز که یک پاپیون قرمز روی درب آن تزئین شده بود وجود داشت.
چالههای عمیق آب بر کف آسفالت ترک خورده و قدیمی خیابان پر شده بودند از آبهای گِل آلود باران.
گربههای خیابانی با جثههای ریز و درشت یکی پس از دیگری پناه میبردند زیر درب های سطل زبالههای بزرگ نقرهای رنگ کنار خیابان.
آخرین ویرایش توسط مدیر: