تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

دفتر تمرین دفتر تمرین نویسندگی | mh__sa77 کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع TELMA
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 223
  • پاسخ ها 4
وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jun
9,056
24,695
238
وضعیت پروفایل
مَن؛ نقآشِ بومِ کوچَک 🎨
71352_74bf9abbf25683d1776f1c187cd86433.png


بسم الرحمن

نویسنده‌ی محترم @Mh__sa77
در این تاپیک،
تمرینات محول شده از سمت کارگاه آموزش نویسندگی را قرار دهید.
امید است که روند کار مورد رضایت شما قرار گیرد.
? از ارسالِ پست اسپم خودداری نمایید.

با تشکر
|مدیریت بخش کتاب|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده رمان
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jul
1,776
110
148
وضعیت پروفایل
???? ?̈???? ????? ?????????
به نام خالق زیبایی‌ها
IMG_20210908_184758.jpg

دخترکی در سینه مشقتی عظیم دارد، بیصدا غروب می‌کند در این اقیانوس بلا و وجودش در افق غرق می‌شود... .
 
آخرین ویرایش:
مدیر بازنشسته + نویسنده رمان
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jul
1,776
110
148
وضعیت پروفایل
???? ?̈???? ????? ?????????
بسمه تعالی
IMG_20210913_165442.jpg

جسم: چرا حضورت در تنم را حس نمی‌کنم؟
روح: جسم من، دل بکن و رهاشو، پرواز به سوی معبود شیرین خواهد بود... .
جسم: چگونه دل بکنم، چگونه عشق، امید، حسرت، درد و شادمانیم را به گور ببرم؟
روح: تو را درد نباشد هرگز، غصه و شادمانی، عشق، امید و حسرت تماما امیالی دنیویست، خودت را به نسیم بسپار و رها شو، آرامشی در پس این طوفان نهفته‌اس، قطعا الماس به ضربات پی در پی ارزشمند می‌شود.
‌جسم: می‌ترسم؟ وحشت ترک کردن دنیا و بستگانم را چه کنم؟
روح: جسم من، آرامشی بی‌پایان نوید این پایان تلخ خواهد بود، قطعا به زودی دیداری شیرین، تلخیه این وداع بی‌مقدمه را خواهد شست.
جسم با تردید بغض‌اش را فرو خورد و در نهایت رها شد و روح در پس هاله‌ای نورانی به سوی هفت آسمان پر کشید و جاویدان ماند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده رمان
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jul
1,776
110
148
وضعیت پروفایل
???? ?̈???? ????? ?????????
سلام، در مورد اینکه ایده‌ها چطور به ذهنم می‌رسه باید بگم که؛ مثلا دور و بر و آشنا چیزی درباره کسی تعریف می‌کنن، همین صحبت‌های آمیانه، اون چیزی که می‌شنوم شاید یه تیکه‌ی کوچک از کل داستانم باشه؛ اما جرقه‌ی اول با همون تعریف زده میشه‌.
یا مثلا در حال ديدن یک فیلم یک سکانس جذبم می‌کنه و ذهنم به اون ایده پر و بال میده، و شروع به نوشتن می‌کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده رمان
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jul
1,776
110
148
وضعیت پروفایل
???? ?̈???? ????? ?????????
اما بعد.
شخصیت عماد از رمان انحصار تولا.
عادت بد: سیگار کشیدن.
عادت خوب: مسؤلیت پذیر.
درونگرا، احساساتش رو بروز نمیده.
چی خوشحالش می‌کنه: اینکه به هدفش برسه.
چه کاری رو بعیده انجام بده: بچه مثبته و بعیده که کار‌های غیرشرعی انجام بده.
میل به چی داره: مورد اعتماد نزدیکانش باشه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا