بسمه تعالی
جسم: چرا حضورت در تنم را حس نمیکنم؟
روح: جسم من، دل بکن و رهاشو، پرواز به سوی معبود شیرین خواهد بود... .
جسم: چگونه دل بکنم، چگونه عشق، امید، حسرت، درد و شادمانیم را به گور ببرم؟
روح: تو را درد نباشد هرگز، غصه و شادمانی، عشق، امید و حسرت تماما امیالی دنیویست، خودت را به نسیم بسپار و رها شو، آرامشی در پس این طوفان نهفتهاس، قطعا الماس به ضربات پی در پی ارزشمند میشود.
جسم: میترسم؟ وحشت ترک کردن دنیا و بستگانم را چه کنم؟
روح: جسم من، آرامشی بیپایان نوید این پایان تلخ خواهد بود، قطعا به زودی دیداری شیرین، تلخیه این وداع بیمقدمه را خواهد شست.
جسم با تردید بغضاش را فرو خورد و در نهایت رها شد و روح در پس هالهای نورانی به سوی هفت آسمان پر کشید و جاویدان ماند.