تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد و بررسی دلنوشته‌ی چشمان اقیانوس| BiJoU کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع مآهلی
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 257
  • پاسخ ها 6
وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,693
193
18
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده عزیز.

لازم به ذکر است که:
✔ پس از نقد، بر روی دلنوشته شما نظارت خواهر شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما‌، موافقت نخواهد شد!
✔ نقد‌ها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی‌ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
✔ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
✔ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری فرمائید.
لینک دلنوشته:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
به‌ نام خدا
[نقد دلنوشته چشمان اقیانوس]

نویسنده: @BiJoU
منتقد: @Z.marashi

نقد کلی دلنوشته:
دلنوشته فضای غم انگیز و تلخی را برای خواننده تداعی می کند. فضایی از غم ها، دلشکستگی ها و گلایه هایی از زندگی‌ای که طعم مرگ می دهد. دلنگار این دنیا را بسیار تلخ می داند و امید را در پس تاریکی. اما در بند آخر دلنوشته همچنان کورسویی از امید دیده می شود.
دلنگار از تعبیرات زیبا و خیال انگیزی برای توصیف حال درونی خود استفاده کرده و دید خود را نسبت به جهان بیان کرده است. اما در برخی از جملات مفهوم اشتباه است یا نیاز به بسط و گسترش بیشتری دارد.

نقد نام:
چشمان اقیانوس نماد چشمان گریان نویسنده است و ما از این نام متوجه می‌شویم که شاید نویسنده از چیزی ناراحت است یا گله و شکایتی دارد و در این دلنوشته می خواهد از آن سخن به میان آورد و دلایل آن را ذکر کند.
چشمان اقیانوسی هم می‌تواند به این اشاره کند که مع*شوق آنقدر گریه کرده که در اقیانوس اشک هایش غرق شده و در این عشق می سوزد.
از طرفی هم ممکن است به درک و بینش عمیق نویسنده اشاره داشته باشد.
چشمان اقیانوس طیف گسترده ای از مفاهیم را در بر می‌گیرد؛ بنابر این می توان برداشت های مختلفی از نام دلنوشته داشت.

نقد مقدمه:
در مقدمه دلنگار سعی کرده است تا چشمان اشک‌بار خود را به وسیله کلمات و تشبیه آن به اقیانوس توصیف کند. این نشان از غم و دردی دارد که در درون سی*نه‌اش خانه کرده و او را به گریه و ناامیدی وا داشته است. و در ادامه دلنوشته از همین رنج و ناامیدی خود سخن گفته است.

اقیانوسی ترین چشم ها دل های تکیده دارند.
در اینجا معلوم می‌شود نام دلنوشته به چشم های اشک بار دلنگار اشاره دارد. منظور در اینجا این است که پشت چشم های اشک بار قلب هایی است که درد و رنج زیادی را تحمل کرده اند. تشخیص و استعاره در این تعبیر به کار رفته است،.

مادامی که ماه در هاله‌ای از تاریکی عذاب می‌کشد، دل‌های مرده از قبر احساس بر می‌خیزند!
گل‌ها، در اقیانوس چشمان اشکینش حلقه می‌زند.


در اینجا برای بهتر شدن مفهوم بهتر است به جای گل ها از واژه ماهی ها استفاده شود. زیرا گل ها در اقیانوس تعبیر زیبایی را ایجاد نمی‌کند.

جدا از همه‌ی اینها کمی بهتر بود مفاهیم را صریح تر بیان می کردید تا خواننده با خواندن مقدمه بیشتر به مفاهیم مد نظر شما پی برده و به خواندن ادامه دلنوشته بیشتر جذب شود.
نقد جلد:
جلد با نام دلنوشته و همچنین موضوع آن ارتباط دارد. و خواننده را برای پا گذاشتن در آن حال و هوا سوق می دهد.

نقد از نظر ساختمان نوشته:
ساختمان برخی از کلمات با توجه به مفاهیم درست نیست.
مثال:
در جمله‌ی: رهانیدن آسان است اما رها شدن هرگز.
این جمله درست است اما با بقیه متن زیاد ارتباطی ندارد.

"لغزیدن در اندروایی بی پایان وخالی از سلوت...
وهم تلخ واقعیت‌های دروغین، سیلی بر تمام باور‌هایم بود.وهم تلخ واقعیت‌های دروغین، سیلی بر تمام باور‌هایم بود.
موج طنین فریاد‌هایی که زمزمه می‌کنند من زنده‌ام!
زنده‌ بودن دروغی بیش نبود.

ما، مرگمان را زندگی کردیم!"

جمله اول: این جمله فعل ندارد و باید برای آن فعلی تعیین کنید تا بتوان آن را پذیرفت.

در جمله دوم چینش کلمات مفهوم جمله را تحت الشعاع قرار داده و آن را اشتباه کرده است.

بغض های سر بسته در میان آب ها...
در این جمله هم فعل دیده نمی شود. ( در جملات دیگری هم این اشکال دیده می ‌شود.)

غرق شدن زیباست...
در اینجا نویسنده دلیلی برای این سخن خود نیاورده‌است و این پارت به صورت مستقل خیلی گنگ به نظر می رسد.

نویسنده در بخشی ناامید است و در بخشی دیگر همچنان امید دارد. این تغییر طرز افکار یکپارچگی دلنوشته را بر هم زده و خواننده را با سردرگمی مواجه می‌کند.
در کل ساختمان کلمات و چینش آنها در جمله به مفاهیم مد نظر نویسنده لطمه زده و آنها را برای خواننده گنگ کرده است.

نقد از نظر آرایه:
نویسنده از آرایه های زیادی استفاده کرده و تعیبیرات زیبایی را به کار برده‌است.
از ارایه های استعاره، تشبیه، تشخیص، تلمیح و... استفاده شده است.
مثال:
چشمان آسمان: استعاره
نیوتن اشک ها را ندید و سقوط سیب را نشانه گرفت: تلمیح به داستان افتادن سیب و کشف جاذبه
دلتنگی مرغابی ها: تشخیص
مثل امواج ارکا در عمیق ترین ژرفای خیالات: تشبیه

نقد از نظر علائم نگارشی:
در برخی جملات بعد از توقف ویرگول گذاشته نشده است.
مثال:
اگر رفاقت زیبا و موجودات، ماندنی بودند
در اینجا در صورتی که ویرگول گذاشته نشود، خواندن کمی برای خواننده اثر سخت خواهد بود.

زنده بودن، دروغی بیش نبود.
در اینجا هم ممکن است در خواندن مشکل ایجاد شود.

مادامی که ماه در هاله‌ای از تاریکی عذاب می‌کشد، دل‌های مرده از قبر احساس بر می‌خیزند!
گل‌ها، در اقیانوس چشمان اشکینش حلقه می‌زند.


در این جمله ی مقدمه برای درست شدن مفهوم باید علائم نگارشی را تغییر دهید. در این صورت معنی ها به هم پیوسته می‌شود و درکش آسان تر خواهد شد.
بازنویسی: مادامی که ماه در هاله ای از تاریکی عذاب می‌کشد و دل های مرده از قبر احساس بر می‌خیزند، گل ها( اصلاحاتی که گفتم را فراموش نکنید)، در اقیانوس چشمان اشکینش حلقه می‌زند.

نکات کلیدی برای دلنگار:
۱.کمی سعی کنید تا اگر از مفاهیم پیچیده استفاده می‌کنید، برای رساندن منظور خود کمی بیشتر آن را توضیح و پرورش دهید.

۲.مفهوم جملات را قربانی چینش کلمات و تعبیرات زیاد نکنید و بیشتر بر مفهوم تمرکز کنید.

موفق باشید.
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,698
169
29
Tehran
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
@BiJoU
نویسنده عزیز!
شما امکان ارائه دفاعیه‌های خود را دارید.
زمان باز بودن تاپیک: 5 روز یعنی تا پنجشنبه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
2,173
6,058
193
اُقیانوس
وضعیت پروفایل
[As free as the ocean...]
به‌ نام خدا
[نقد دلنوشته چشمان اقیانوس]

نویسنده: @@BiJoU
منتقد: @@Z.marashi
ضمن عرض سلام و خسته نباشید از منتقد عزیز؛ خیلی متشکرم از وقتی که گذاشتید... منتهی نکاتی بر نقد زیباتون وارده که مایلم باهاتون به اشتراک بذارم
نقد کلی دلنوشته:
دلنوشته فضای غم انگیز و تلخی را برای خواننده تداعی می کند. فضایی از غم ها، دلشکستگی ها و گلایه هایی از زندگی‌ای که طعم مرگ می دهد. دلنگار این دنیا را بسیار تلخ می داند و امید را در پس تاریکی. اما در بند آخر دلنوشته همچنان کورسویی از امید دیده می شود.
دلنگار از تعبیرات زیبا و خیال انگیزی برای توصیف حال درونی خود استفاده کرده و دید خود را نسبت به جهان بیان کرده است. اما در برخی از جملات مفهوم اشتباه است یا نیاز به بسط و گسترش بیشتری دارد.
دنیای مفهوم دنیایی بی انتهاست و توانایی محدود شدن نداره؛ همش بر می‌گرده به سطح برداشت خواننده و محدودیت‌هایی که در ذهن برای درک مفهوم قرار داده میشه. به کرات پیش اومده که از یک متن ممکنه ده‌ها برداشت مختلف بشه که نمی‌شه به طور قطع گفت کدوم درست و کدوم غلط هستش. باز میگم برمی‌گرده به سطح برداشت خواننده از محتوای اثر که عموماٌ در نقد نباید سلیقه‌ای عمل بشه و باید به مفهوم و سطح مختوای اثر پرداخته بشه...
نقد نام:
چشمان اقیانوس نماد چشمان گریان نویسنده است و ما از این نام متوجه می‌شویم که شاید نویسنده از چیزی ناراحت است یا گله و شکایتی دارد و در این دلنوشته می خواهد از آن سخن به میان آورد و دلایل آن را ذکر کند.
چشمان اقیانوسی هم می‌تواند به این اشاره کند که مع*شوق آنقدر گریه کرده که در اقیانوس اشک هایش غرق شده و در این عشق می سوزد.
از طرفی هم ممکن است به درک و بینش عمیق نویسنده اشاره داشته باشد.
چشمان اقیانوس طیف گسترده ای از مفاهیم را در بر می‌گیرد؛ بنابر این می توان برداشت های مختلفی از نام دلنوشته داشت
برداشتتون خیلی زیباست؛ ممکنه منظور من از نام این برداتی که شما داشتید نباشه که باز به همون مفهوم بالا بر میگرده... اینکه یک ایده چقدر گسترده باشه تا خواننده ازش برداشت مختلف بکنه... نکته‌ای که وارده اینجا اینه که درسته که خواننده اثر رو به رشته قلم در میاره ولی لزوما سوژهیک اثر که خواننده نیست! میتونی استعارا یک احساسات یا یک شخص حقیقی باشه.
نقد مقدمه:
در مقدمه دلنگار سعی کرده است تا چشمان اشک‌بار خود را به وسیله کلمات و تشبیه آن به اقیانوس توصیف کند. این نشان از غم و دردی دارد که در درون سی*نه‌اش خانه کرده و او را به گریه و ناامیدی وا داشته است. و در ادامه دلنوشته از همین رنج و ناامیدی خود سخن گفته است.

اقیانوسی ترین چشم ها دل های تکیده دارند.
در اینجا معلوم می‌شود نام دلنوشته به چشم های اشک بار دلنگار اشاره دارد. منظور در اینجا این است که پشت چشم های اشک بار قلب هایی است که درد و رنج زیادی را تحمل کرده اند. تشخیص و استعاره در این تعبیر به کار رفته است،.

مادامی که ماه در هاله‌ای از تاریکی عذاب می‌کشد، دل‌های مرده از قبر احساس بر می‌خیزند!
گل‌ها، در اقیانوس چشمان اشکینش حلقه می‌زند.


در اینجا برای بهتر شدن مفهوم بهتر است به جای گل ها از واژه ماهی ها استفاده شود. زیرا گل ها در اقیانوس تعبیر زیبایی را ایجاد نمی‌کند.

جدا از همه‌ی اینها کمی بهتر بود مفاهیم را صریح تر بیان می کردید تا خواننده با خواندن مقدمه بیشتر به مفاهیم مد نظر شما پی برده و به خواندن ادامه دلنوشته بیشتر جذب شود.
نقد جلد:
جلد با نام دلنوشته و همچنین موضوع آن ارتباط دارد. و خواننده را برای پا گذاشتن در آن حال و هوا سوق می دهد
جدا از برداشت سلیقه‌ای؛ یکی از مفاهیم قابل درک واژه "گل" اینجا گلی هستکه روی استعاره بالا که از قبر شده گذاشته میشه... آِا میشه ماهی رو به نشونه احترام روی قبر گذاشت؟!
اصلی در نوشتن داریم به نام اصل تفهیم... با یک مثال براتون توضیح میدم
کتاب جنات و مکافات یک اثر شناخته شده جنایی از فئودور داستایوفسکی؛ یک نظم معماگونه و غیر ملموس هستش که هیچ جوره نمیشه با یک بار خوندن صحنه‌های حساس درکشون کرد. آیا میشه که بگیم سطح اثر پایینه چون خواننده نمی‌تونه درکش کنه؟
اینجا هم باز بسته به زاویه نگرش و بار ادبی نویسنده داره که تا چه حد میتونه مفاهیم رو برسی و درک کنه.
و گفتید که با درک بیشتر باعث جذب بشه. در نوشتن پدیده‌ای داریم به نام تعلیق و روایت... به چه معنیه؟ به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود یعنی اینکه نیاز نیست همه روایت لو داده بشه یا تموم مفهوم از جانب خواننده دریافت بشه که خواننده جذب بشه... خیلی جاها همین کمتر درک کردن مفهومه که عمل جذب رو انجام میده.
نقد از نظر ساختمان نوشته:
ساختمان برخی از کلمات با توجه به مفاهیم درست نیست.
مثال:
در جمله‌ی: رهانیدن آسان است اما رها شدن هرگز.
این جمله درست است اما با بقیه متن زیاد ارتباطی ندارد.

"لغزیدن در اندروایی بی پایان وخالی از سلوت...
وهم تلخ واقعیت‌های دروغین، سیلی بر تمام باور‌هایم بود.وهم تلخ واقعیت‌های دروغین، سیلی بر تمام باور‌هایم بود.
موج طنین فریاد‌هایی که زمزمه می‌کنند من زنده‌ام!
زنده‌ بودن دروغی بیش نبود.

ما، مرگمان را زندگی کردیم!"

جمله اول: این جمله فعل ندارد و باید برای آن فعلی تعیین کنید تا بتوان آن را پذیرفت.

در جمله دوم چینش کلمات مفهوم جمله را تحت الشعاع قرار داده و آن را اشتباه کرده است.

بغض های سر بسته در میان آب ها...
در این جمله هم فعل دیده نمی شود. ( در جملات دیگری هم این اشکال دیده می ‌شود.)

غرق شدن زیباست...
در اینجا نویسنده دلیلی برای این سخن خود نیاورده‌است و این پارت به صورت مستقل خیلی گنگ به نظر می رسد.

نویسنده در بخشی ناامید است و در بخشی دیگر همچنان امید دارد. این تغییر طرز افکار یکپارچگی دلنوشته را بر هم زده و خواننده را با سردرگمی مواجه می‌کند.
در کل ساختمان کلمات و چینش آنها در جمله به مفاهیم مد نظر نویسنده لطمه زده و آنها را برای خواننده گنگ کرده است
در برسی ساختار و ساختمان دیدگاه برسی کل نگری هست و اینجا جز نگری برسی شده... شبیه به اینکه در یک جمله چند بخشی یک کلمه رو مورد برسی قرار بدیم و بگیم که با محتوای جمله نمی‌خونه... .
در را*بطه با نبود فعل که آرایه حذف به قرینه معنوی استفاده شده که خیلی مرسومه...
در را*بطه با چینش واژگان هم متن مرکب هست و نمیشه انتظار داشت که قالب چینش واژگان ساده باشه.
در این قسمت باز هم به طور جزئی برسی شده
این دوگانگی برنامه ریزی شده بود و باز به همون مبحث برداشت و سطح دریافت خواننده بر میگرده... اینکه یک خواننده از متن بخش امید رو دریافت کنه یا بحش نا امیدانه رو انتخابیه که بر عهده خود خواننده هست و باز میگم که گسترگی اصل ایده رو می‌رسونه.

جمع بندی:
سطح اثر نباید قربانی درک و سطح ادراک خواننده بشه... دنیای مفهوم مثل یک ساحل بی‌پایان و غنی از منابع هست که خواننده باتوجه به ادراک خودش میتونه برداشت کنه و مبنی بر این نیستش که خود دلنوشته در حیث مفهومی کمبود داره. نقد و برسی هم تا حد توان باید کلی انجام بشه و به دور از دیدگاه سلیقه‌ای.
مجددا از وقت و توجهی که گذاشتید تشکر می‌کنم و براتون آرزوی موفقیت دارم

یا حق

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,698
169
29
Tehran
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
ضمن عرض سلام و خسته نباشید از منتقد عزیز؛ خیلی متشکرم از وقتی که گذاشتید... منتهی نکاتی بر نقد زیباتون وارده که مایلم باهاتون به اشتراک بذارم

دنیای مفهوم دنیایی بی انتهاست و توانایی محدود شدن نداره؛ همش بر می‌گرده به سطح برداشت خواننده و محدودیت‌هایی که در ذهن برای درک مفهوم قرار داده میشه. به کرات پیش اومده که از یک متن ممکنه ده‌ها برداشت مختلف بشه که نمی‌شه به طور قطع گفت کدوم درست و کدوم غلط هستش. باز میگم برمی‌گرده به سطح برداشت خواننده از محتوای اثر که عموماٌ در نقد نباید سلیقه‌ای عمل بشه و باید به مفهوم و سطح مختوای اثر پرداخته بشه...
چون شما تخصصی نقد روی نقد انجام دادین، بنده هم تخصصی دلایلی رو ارائه میدم و سعی می‌کنم از حقوق نویسنده و منتقد دفاع کنم.
______
پی نوشت: دنیای مفهوم و واژگان اساسا بی‌نهایت و خارج از توان دیگرانه بر تموم ابعادش مسلط بشن و در این مورد حق با شماست؛ اما منتقد هم یه مخاطبه و دیدگاه خودش رو از ادبی نوشت‌ها داره. قرار نیست یه ربات یا فرای انسانی باشه که سلیقشو کاملا کنار بذاره! تا حالا دیدین دو منتقد دیدگاه مشترکی داشته باشند در صورتی که تعلیم و منابع نقد اونها یکی باشه؟ منتقد از دیدگاه یه مخاطب بیان کرده و این چیز غیرمعمولی نیست که سلیقه بقیه رو حدس زد! حدس سلیقه مخاطب‌های معمولی... .
مفهوم و سطح محتوای شما بدون اغراق خوب و بالاست تا حدودی اما به مخاطبای معمولی فکر کردین؟ شما برای اونها می‌نویسید و اگر بگید مهم نیست اونا متوجهه منظورم نشن، پس سوال اینجاست چرا می‌نویسید و نشر میدین اصلا؟ مفهوم کلی نوشته شما باید مشخص باشه، مفهومای دیگه بمونه برای فرع... .
برداشتتون خیلی زیباست؛ ممکنه منظور من از نام این برداتی که شما داشتید نباشه که باز به همون مفهوم بالا بر میگرده... اینکه یک ایده چقدر گسترده باشه تا خواننده ازش برداشت مختلف بکنه... نکته‌ای که وارده اینجا اینه که درسته که خواننده اثر رو به رشته قلم در میاره ولی لزوما سوژهیک اثر که خواننده نیست! میتونی استعارا یک احساسات یا یک شخص حقیقی باشه.
پی نوشت: اسم اثر شما یه اضافه استعاری هست! عموما از لحاظ ساختار ادبی مفهوم چندانی نداره و فقط یه ترکیبه مشتق طوره ک حتی با فعل هم مفهوم نداره؛ ولی اثر مفهومی باشه بله کلی معنی هست و برای من یه اصطلاح قرون وسطی بود به عنوان مخاطب... .
همه ما که معمولی هستیم و برای مخاطب عادی، چشمان دریاگون/ اقیانوسی/ آسمانی / جنگلی و حتی شیشه‌ای طور تداعی کننده رنگ چشمه. شاید مخاطبای خاص برداشت متفاوت داشته باشن مثلا اشکای مع*شوق یا هرچیزی... . دیدگاه منتقد مفهومی قلمرو ادبی بود نه قلمرو زبانی... .

جدا از برداشت سلیقه‌ای؛ یکی از مفاهیم قابل درک واژه "گل" اینجا گلی هستکه روی استعاره بالا که از قبر شده گذاشته میشه... آِا میشه ماهی رو به نشونه احترام روی قبر گذاشت؟!
اصلی در نوشتن داریم به نام اصل تفهیم... با یک مثال براتون توضیح میدم
کتاب جنات و مکافات یک اثر شناخته شده جنایی از فئودور داستایوفسکی؛ یک نظم معماگونه و غیر ملموس هستش که هیچ جوره نمیشه با یک بار خوندن صحنه‌های حساس درکشون کرد. آیا میشه که بگیم سطح اثر پایینه چون خواننده نمی‌تونه درکش کنه؟
اینجا هم باز بسته به زاویه نگرش و بار ادبی نویسنده داره که تا چه حد میتونه مفاهیم رو برسی و درک کنه.
و گفتید که با درک بیشتر باعث جذب بشه. در نوشتن پدیده‌ای داریم به نام تعلیق و روایت... به چه معنیه؟ به حس و کشش تنش‌آلود و پرهیجانِ برآمده از موقعیتی غیرقابل‌پیش‌بینی و مرموز گفته می‌شود یعنی اینکه نیاز نیست همه روایت لو داده بشه یا تموم مفهوم از جانب خواننده دریافت بشه که خواننده جذب بشه... خیلی جاها همین کمتر درک کردن مفهومه که عمل جذب رو انجام میده.
قبر احساس دقیقا استعاره از چیه؟ دل شکسته؟ من اصلا قبول ندارم استعاره ست. شیوایی جملات همیشه استعاره خطاب میشن و این اشتباه شماست. چیزهایی ک مرسوم هستن نماد شناخته میشن تا استعاره. مثلا قطرات باران در دنیای ادبی گاهاً نماد تیره و تاریکی و سردی هست.
درباره واژه گل حق باشماست و نقد منتقد از مقدمه کاملا غلط هست و سلیقه‌ش خیلی وارد شده نقدش هست.
شما دارین دلنوشته مینویسید نه رمان جنائی که بخشی بمونه برای پایان باز و درک مخاطب! پدیده اقتضای حال ادبی رو بخونید متوجه اشتباهتون در تعلیق و روایت خواهید شد! پدیده از نقدحال ما کاملا جذب مخاطب در متون کوتاه ادبی رو بهتون توضیح میده. شما نباید پدیده‌های بلند نویسی رو با طیف احساسات پنج - شش خطی مقایسه کنید. منتقدما اونقدر ادبیات نخونده که متوجه منظور شما بشه و با حرفاتون گمراهش میکنید.
در برسی ساختار و ساختمان دیدگاه برسی کل نگری هست و اینجا جز نگری برسی شده... شبیه به اینکه در یک جمله چند بخشی یک کلمه رو مورد برسی قرار بدیم و بگیم که با محتوای جمله نمی‌خونه... .
در را*بطه با نبود فعل که آرایه حذف به قرینه معنوی استفاده شده که خیلی مرسومه...
در را*بطه با چینش واژگان هم متن مرکب هست و نمیشه انتظار داشت که قالب چینش واژگان ساده باشه.
در این قسمت باز هم به طور جزئی برسی شده
این دوگانگی برنامه ریزی شده بود و باز به همون مبحث برداشت و سطح دریافت خواننده بر میگرده... اینکه یک خواننده از متن بخش امید رو دریافت کنه یا بحش نا امیدانه رو انتخابیه که بر عهده خود خواننده هست و باز میگم که گسترگی اصل ایده رو می‌رسونه.

پی نوشت: در نقد ساختمانی هم حق 100% با شماست و این مشکل از آموزش و سهل انگاری مدیران قبلی هست که منتقد از دلنگار جملات مرتب می‌خواد!
قرار باشه جمله وار دلنوشته نوشت، احساسات و مکث و فنون ادبی به چه کار میاد؟ مگه انشاء زنگ فارسیه چند خط مرتب بنویسیم 20 بگیریم و بریم خونه!
درباره ارایه حذف قرینه لفظی! هرچی میکشیم از این کتابای فارسی دبیرستانه... . برای حذف قرینه معنوی شما شرایط لازمه و این شرایط محیاست؛ در این باره قصور کار از تیم نقد هست.
جمع بندی:
سطح اثر نباید قربانی درک و سطح ادراک خواننده بشه... دنیای مفهوم مثل یک ساحل بی‌پایان و غنی از منابع هست که خواننده باتوجه به ادراک خودش میتونه برداشت کنه و مبنی بر این نیستش که خود دلنوشته در حیث مفهومی کمبود داره. نقد و برسی هم تا حد توان باید کلی انجام بشه و به دور از دیدگاه سلیقه‌ای.
مجددا از وقت و توجهی که گذاشتید تشکر می‌کنم و براتون آرزوی موفقیت دارم

پی نوشت: این حرفتون کاملا غلطه! تا حالا اسم کتاب سرخ و سیاه رو شنیدین؟ کتابی که سطحش خیلی بالاست؛ اما جز شیفته‌های ادبیات کسی حتی اون رو ورق نزده! مردم دنبال کلمات مخفف میرن که راحت تر بفهمن و اینقدر تجزیه و تحلیل نکنن. وقتی سطح نباید قربانی درک مخاطب بشه، پس شما نوشتت رو بسته کن و بفرست برای مخاطبای خاص چه احتیاجه برای خواننده های بی درک نشر بدین اصلا؟
یه اثر ادبی شاهکار با کمترین فروش و مخاطب که بهش میگن کتاب زرد! این انتخاب شماست؟ شعور خواننده مهم نیست؟
درباره نقدتون کفه ترازو به سمت شماست و حق دارید و این قصور کار ماست. یکی از دلایلی که قراره نقد ادبی رو بروز کنیم... .

با تشکر از وقت گرانبهاتون...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
2,173
6,058
193
اُقیانوس
وضعیت پروفایل
[As free as the ocean...]
پی نوشت: دنیای مفهوم و واژگان اساسا بی‌نهایت و خارج از توان دیگرانه بر تموم ابعادش مسلط بشن و در این مورد حق با شماست؛ اما منتقد هم یه مخاطبه و دیدگاه خودش رو از ادبی نوشت‌ها داره. قرار نیست یه ربات یا فرای انسانی باشه که سلیقشو کاملا کنار بذاره! تا حالا دیدین دو منتقد دیدگاه مشترکی داشته باشند در صورتی که تعلیم و منابع نقد اونها یکی باشه؟ منتقد از دیدگاه یه مخاطب بیان کرده و این چیز غیرمعمولی نیست که سلیقه بقیه رو حدس زد! حدس سلیقه مخاطب‌های معمولی... .
مفهوم و سطح محتوای شما بدون اغراق خوب و بالاست تا حدودی اما به مخاطبای معمولی فکر کردین؟ شما برای اونها می‌نویسید و اگر بگید مهم نیست اونا متوجهه منظورم نشن، پس سوال اینجاست چرا می‌نویسید و نشر میدین اصلا؟ مفهوم کلی نوشته شما باید مشخص باشه، مفهومای دیگه بمونه برای فرع... .
بله حرف و نقد شما تا حدی قابل قبول هست ولی
نظر شخصی منتقد نباید در متن نویسنده دخول پیدا کنه یا حداقل نه در حدی که چینش جملات رو تغیر بده و من کاملا مخالف این کارم. مدتی بعنوان منتقد بودم و هرگز به خودم این اجازه رو ندادم تا نویسنده دچار دوگانگی تو محتوای نوشتش بشه!
وگرنه چرا عنوان منتقد رو برای فرد در نظر گرفتن؟
منتقد یک‌مخاطب خاص هست که با دید و نگرش باز به مسائل نگاه میکنه و نگرشش با یک مخاطب معمولی فرق داره، خودتون در جریان این قضیه هستید قطعا!
درمورد نکته دومی که عرض کردید...
درسته؛
اولا من برای خودم قلم به دست میگیرم تا احساسم رو روی ورق بیارم و از چیزی که به وجود میارم احساس خوبی پیدا کنم و دوم اینکه مخاطب هم با محتوای دلنوشتم همگام و هم احساس باشه و قطعا به مخاطب‌ها هم توجه میکنم!
شاید مخاطب معنای برخی لغات رو ندونه ولی میتونه برداشتی کلی داشته باشه و اون درک رو از دلنوشته بدست بیاره...
و یک انتقاد،
چرا نباید لغات های بیشتری رو به کار بگیریم؟ چرا همه چیز باید ساده باشه؟
کمی پویایی و استقبال از لغات کم کاربرد بد نیست!
لغات نو و کمتر شنیده شده جملات رو از حالت ساده به جمله ای پر بار و دانشی که ذهن نویسنده هست تبدیل میکنه!
آیا غیر اینه؟
پی نوشت: اسم اثر شما یه اضافه استعاری هست! عموما از لحاظ ساختار ادبی مفهوم چندانی نداره و فقط یه ترکیبه مشتق طوره ک حتی با فعل هم مفهوم نداره؛ ولی اثر مفهومی باشه بله کلی معنی هست و برای من یه اصطلاح قرون وسطی بود به عنوان مخاطب... .
همه ما که معمولی هستیم و برای مخاطب عادی، چشمان دریاگون/ اقیانوسی/ آسمانی / جنگلی و حتی شیشه‌ای طور تداعی کننده رنگ چشمه. شاید مخاطبای خاص برداشت متفاوت داشته باشن مثلا اشکای مع*شوق یا هرچیزی... . دیدگاه منتقد مفهومی قلمرو ادبی بود نه قلمرو زبانی.
شاید شما معنای دیگه‌ای از مفهوم دارید!
چشمان اقیانوس کاملا پر مفهومه و یک معنای کلی و درعین‌حال جزئی رو به نمایش می‌ذاره و همونطور که پیش‌تر گفتم باید دید باز و نگرش وسیعی داشت تا فهمید... و نام چشمان اقیانوس به تنهایی دارای بار مفهومی بالایی هست!
چشمان اقیانوس تو دید جزئی میتونه پریشانی بیش از اندازه رو نشون بده!
و از نظر ساختمان چشمان+اقیانوس
دو ترکیب زیبا برای همدیگه هستند و پر از معنا و اضافی استعاری بودنش رو رد نمیکنم ولی به این معنا نیست که فاقد معنا و مفهوم باشه!
پس با احترام این نظریتون رو رد میکنم و ابدا برای من قابل قبول نیست!
قبر احساس دقیقا استعاره از چیه؟ دل شکسته؟ من اصلا قبول ندارم استعاره ست. شیوایی جملات همیشه استعاره خطاب میشن و این اشتباه شماست. چیزهایی ک مرسوم هستن نماد شناخته میشن تا استعاره. مثلا قطرات باران در دنیای ادبی گاهاً نماد تیره و تاریکی و سردی هست.
درباره واژه گل حق باشماست و نقد منتقد از مقدمه کاملا غلط هست و سلیقه‌ش خیلی وارد شده نقدش هست.
شما دارین دلنوشته مینویسید نه رمان جنائی که بخشی بمونه برای پایان باز و درک مخاطب! پدیده اقتضای حال ادبی رو بخونید متوجه اشتباهتون در تعلیق و روایت خواهید شد! پدیده از نقدحال ما کاملا جذب مخاطب در متون کوتاه ادبی رو بهتون توضیح میده. شما نباید پدیده‌های بلند نویسی رو با طیف احساسات پنج - شش خطی مقایسه کنید. منتقدما اونقدر ادبیات نخونده که متوجه منظور شما بشه و با حرفاتون گمراهش میکنید
قبر احساس به منظور عواطف فشرده شده و ابراز نشدست...
عواطفی که هیچ وقت قرار نیست بروز پیدا کنند و دفن می‌شن!
دیدین؟ همچین دور از فکر هم نیست و چیزی نیست که نشه تشخیصش داد!
تو ادبیات به شیوایی و صراحت تشویق شده ولی به این معنا نیست اثرهایی که جملات مهجور و بسط معنایی بالا دارند رو مورد توجه قرار نده!
خب همونطور که اشاره کردید "گاها" برخی کلمات مثل باران به نمادی شناخته می‌شن ولی قرار نیست تا ابد به همون منظور شناخته بشه!
قطعا کسانی هستند که این سد افراطی ادبیات رو از بین ببرند و تنها یک منظور و معنی رو نماد قرار ندن!
بله قطعا حق با شماست!
ولی اگه نگاهی به محتوای چشمان اقیانوس بندازید متوجه این قضیه می‌شید که هیچ قسمت تاریک و خارج از دانش مخاطب وجود نداره!
حتی میشه این لغت هارو‌ در ادبیاتی که میخونند هم ببنن و یا نهایتا یه سرچ ساده از گوگل هست!
خوشبختانه تو عصری هستیم که فهمیدن از موضوعی کمتر از ثانیه وقت می‌بره!
سعی میکنم اینطور برداشت نکنم که از ندونستن منتقد، من مقصرم!
پی نوشت: این حرفتون کاملا غلطه! تا حالا اسم کتاب سرخ و سیاه رو شنیدین؟ کتابی که سطحش خیلی بالاست؛ اما جز شیفته‌های ادبیات کسی حتی اون رو ورق نزده! مردم دنبال کلمات مخفف میرن که راحت تر بفهمن و اینقدر تجزیه و تحلیل نکنن. وقتی سطح نباید قربانی درک مخاطب بشه، پس شما نوشتت رو بسته کن و بفرست برای مخاطبای خاص چه احتیاجه برای خواننده های بی درک نشر بدین اصلا؟
یه اثر ادبی شاهکار با کمترین فروش و مخاطب که بهش میگن کتاب زرد! این انتخاب شماست؟ شعور خواننده مهم نیست؟
درباره نقدتون کفه ترازو به سمت شماست و حق دارید و این قصور کار ماست. یکی از دلایلی که قراره نقد ادبی رو بروز کنیم... .
اینطور نیست که گفته بشه کسی بجز شیفتگان ورقش نزده!
این نوع ادبیات هم طرفدارن خاص خودشون رو دارن و لازمه این رو بگم قرار نیست همه یک سبک رو دنبال کنن!
من همه نیستم و تموم تلاشم این هست که بهترین تو نوع خودم باشم و قطعا هم اینطور میشه البته با سبک خاص خودم!
و برای توجه شما برای این موضوع کاملا متشکرم ولی من با مخاطب هایی که این دلنوشتم رو دنبال میکنن دائما در ارتباطم و باید بگم تا اینجا هیچ منظوری نبوده که درک نکنند!


ممنون از توجهتون جناب?​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
سلام و احترام خدمت شما نویسنده عزیز

اینکه درباره نام دلنوشته فرمودید من هم در نقد گفتم که چشمان اقیانوس میتونه معانی مختلفی داشته باشه و ازش برداشت های متفاوتی بشه نمیدونم چی انقدر شمارو ناراحت کرده. اگر اسم مشکل داشت میگفتم.

و اینکه گفتید ساختمان دلنوشته یک چیز کلی هست درسته اما خب ما نقد واژگان و ترکیب جملات رو نداریم پس بابد کجا اینارو نقد کنم ینی چون جزئی نقد کردم مشکل داره؟

اون جمله ای که گفتم فعل نداره و گفتید که حذف به قرینه معنوی هست چه فعلی حذف شده؟ به نظرم فقط یک ترکیبه و اینکه حذف فعل داره رو متوجه نمیشم.

اون جمله ای که گفتید چرا دست بردم توش
اون فقط یک پیشنهاد بود( که البته پیشنهاد برای خودم هم نبود) من اگر توی نقدام یک همچین چیزی مینویسم فقط به واسطه پیشنهاده و اگر شما میگید که منظور نوشته این نبود پس اشتباه از من بوده و ازتون معذرت میخوام.

اگر گفتم جایی ساختار جمله غلطه منظورم صرفا این نیست که چرا جا به جا گذاشته شده منظورم اینه که چینش کلمه ها باعث گنگ شدنش شده. وگرنه شما میتونید برای آهنگ دلنوشته هر جور میخواید کلمات رو بچینید.

این دفاعیه من بود.
خسته نباشید?
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا