در حال ویرایش دلنوشته الفبای عاشقی | یاسمن بهادری

[yasaman.Bahadory]

ط)

طرفدارت شدم از روزی که در مسابقه‌ی شطرنج قلبم کیش و مات مهره‌ی چشمانت کردی.
زیباترین شکست عمرم را متحمل شدم وقتی که ذهنم بی‌اختیار در هر لحظه به تو فکر کرد.
عاشق‌ترین شخص دنیا شناخته می‌شوم اگر با من و برای من در هردو جهان باقی بمانی.
از زمانی که با لبخند وارد قصر دل من شدی، چشم بر تمامی لبخندهای عالم بستم تا که تبسم تو شد بهترین طراحی دفتر نقاشی‌ام.

 

[yasaman.Bahadory]

ظ)
ظرفیت کاسه ی اشک دلم لبریز شده است.
خسته شده ام آنقدر که هربار برای رفتن تو ساعت ها بی وقفه اشک ریختم.
تاوان گناه هایی را پشت سر هم پس دادم که هرگز به انجام نرسانیده بودم.
عاشق تو شدن، آبی بود که بی وقفه در مخزن دلم ریختند و بی مکث از آن سرازیر شد.
هیچ کس، هیچ رهگذری، با اینکه عذاب هایی را که متحمل می شدم می دیدند، دلشان به حال دلم نسوخت.
بی وفاترین و بی رحم ترین انسان ها در مسیر زندگی به من برخورد کردند، بدون اینکه حتی ذره ای مهربانی با من تصادف کند.
بد به روز دلم آمد و اینها همه سزای رفتن تو بود.

 

[yasaman.Bahadory]

ع)

عشق، سخت ترین آسان است.
دوست داشتنی ترین تنفر!
مهربان ترین بی رحمی!
و نامردترین مردان است.
عشق، نوعی زندگیست، زندگی که هردم مرگ را نفس میکشد.
با هر لبخندش، قطره ای از اشکش، بارها خواهی مُرد... .

 

[yasaman.Bahadory]

غ)

غصه های که عشق تو به من داد از خنده هایش بیش بود.
درمان درد های دلم شدی در حالی که تو خود منبع درد هایم بودی.
بچه گانه به تو دل دادم اما تو مرا کودکی یتیم کردی... .
تو با انگشت رفتنت بر لبم مُهر سکوت کاشتی.

 

[yasaman.Bahadory]

ف)
فریبنده بود طرح چشمانت!
درست به مانند خوراکی وسوسه انگیزی برای کودک... .
درست به مانند دزدی ماهر که ردی از خود برجای نمیگذارد.

 

[yasaman.Bahadory]

ق)

قفل دستانت شود دستان من چه میشود؟
میشود که هدیه کنی قلبت را به دل بیقرارم؟
چه میشود که بیایی و آرام کنی جان بی جانم را... .

 

[yasaman.Bahadory]

ک)

کدامین واژه را برای وصف تو در صفحه دفترم به کار ببرم تا که تورا توصیف کند؟
تو برای من همان نقاشی دلپذیری که گمان نمیبردم روزی، خود آن را به تصویر بکشم.

 

[yasaman.Bahadory]

گ)

گل روی تو گر شکوفه دهد، عالمی را ز عطر خویش لبالب میکند.
تو آنی که اگر قدم در کویر بگذاری سبزه زار میشود.
کسی که اگر در برم نباشد گویی صدفی بی مرواریدم.
تو، تمام دارایی قلب این دیوانه ای.

 

[yasaman.Bahadory]

ل)

لغت نامه هایی که از وجود تو میتوان نوشت، لغت نامه ی دهخدا را مغلوب و سرنگون خواهد کرد.
تو همچون آن تک درخت سرو در کنج دل کویری.
تو بالاترین نقطه شهری که در پایین ترین بن بست دلم جای داری.

 

[yasaman.Bahadory]

م)
مرا بنگر!
ببین که به چه روزی فتاده ام!
چگونه خار و ذلیل گشته ام!
عشق تو مرا به کجا کشانده؟
رویای به دست آوردنت شد قیمت از دست دادن ایام جوانی ام... .
نبودت همان نقطه از خط بود که آخرین سطر زندگی ام شد.

 

[yasaman.Bahadory]

ن)

نمی‌شود که دل کند، نمی‌شود که دست کشید.
آری! من همانم که اگر از تو دست بکشمقبر خود را می‌کنم.
برای دل‌تنگ من تو همان بارانی که در کویر خشکی‌ها به آن نیاز دارم.

 

[yasaman.Bahadory]

و)

وابسته شدم من.
به تارتار موهایت، پیشانی سفید بختت، چشمان رنگین فامت، ل*ب‌های شقایق گونت و به چال گونه‌ات.

 

[yasaman.Bahadory]

ه)

همه‌ی دنیا روبه‌روی من به صف بایستند تا که تو را از دستان قلبم برهانند، این جهان را به التماست می‌کشانم.
تمامی خط قرمزها را یکی پس از دیگری می‌گذرانم.
راه‌های نرفته را می‌پیمایم تا از این خستگی‌ها خنده را بر چهره‌ات هدیه بیاورم.

 

[yasaman.Bahadory]

ی)

یاس من!
تو همان تک گل باغ جهانی که نفسم به نفس‌هایت وابسته‌ات.
همان منشأ زندگی هستی که بدون تو هیچ موجودی تن به نفس در این دنیا نمی‌دهد.

 

[yasaman.Bahadory]

به پایان آمد این دفتر
yasaman.Bahadory
1403.01.27
1:13.​