تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

دلنوشته دلنوشته اودیپ | SAMAN کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع Taghi
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 232
  • پاسخ ها 4
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
4
0
28
نام اثر: اودیپ.
سرشناسه: تقی زاده، سمانه، 1387.
موضوع: دلنوشته، یاداشت‌ها و غیره.
سبک/ژانر: تراژدی و اجتماعی.
سال نشر: یک هزار و چهارصد و یک - 1401.
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته.
******
اودیپ: اودیپ شخصیتی یونانی بود که پدر خود را کشت و نادانسته با مادر خود ازدواج کرد. وقتی حقیقت را فهمید خود را کور کرد و سر به بیابان گذاشت.
 
آخرین ویرایش:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
58706_c750db7349582d6798c1c157bbd79814.png


نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته در انجمن کافه نویسندگان


شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

همچنین شما می‌توانید پس از گذشت ۶ پست درخواست کاور تبلیغاتی دهید.

درخواست کاور تبلیغاتی

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

58705_ad05f9f7e9b0261da9d2dad1014c7c49.gif



کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
4
0
28
می‌ترسانند مرا؛
از غم گم کردن‌شان.
خیالی نیست دگر.
برگ ها می‌ریزد،
انس ها خواهند رفت.
غمی نیست دگر.
این من سال‌هاست،
مرا گم کرده.
نرود از یادمان؛
انس ها خواهند رفت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
4
0
28
مغز ها خوابیده؛
عقل بیدار شده.
روحم، انگار
به دیوار
تعارف میکند.
صدایش می‌خراشد
سلول هایم را در هم
نفسی نیست دگر.
عقل ها خوابیده... .
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
4
0
28
صدا میزنند، واله مرا؛
گویی که می‌اندیشد،
تهی از عقلم!
و من فکر میکنم؛
و به طرز فکر آن‌ها فکر میکنم.
و به خاموش بودن شعله عقل‌شان،
فکر میکنم.
و من، فکر میکنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا